موسسه خیریه توانبخشی دختران بی سرپرست و کم توان ذهنی
 هـمـــدم فتـح المـبین
www.Hamdam.org
انتخاب زبان: انگلیسی     0
امروز: چهارشنبه ۱۴۰۳ پنجم ارديبهشت

نقطه‌ای بود و سپس هیچ نبود!
 
مرحوم دکتر پرویز ناتل خانلری قطعه شعر زیبایی دارد که گفت‌وگوی میان عقاب و کلاغ نام دارد. در این شعر حکایت‌گونه عقابی از کلاغی می‌پرسد که راز عمر طولانی کلاغ‌ها چیست و کلاغ پاسخ می‌دهد: «دلیل این که شما عقاب‌ها عمر کوتاهی دارید این است که بسیار بلند پروازید و به طبقات بالای جو می‌روید که آنجا هوا سرد است و عمر شما را کم می‌کند. اما ما کلاغ‌ها همین پایین‌ها پرواز می‌کنیم که هوا گرم است و عمر ما طولانی می‌شود.» عقاب که به عمر طولانی علاقه‌مند شده است تصمیم می‌گیرد همچون کلاغ زندگی کند و بالا نپرد و بنابراین مدتی با کلاغ همسفر می‌شود. آن‌گاه درمی‌یابد که برای کسی که پایین می‌پرد شکار کردن دشوار می‌شود زیرا سطح کمتری از زمین را زیر نظر دارد و شکار کمتری می‌یابد. بنابراین از کلاغ می‌پرسد اکنون چه باید بخورم؟ کلاغ او را به دنبال خود می‌کشاند و عقاب می‌بیند که کلاغ در زباله‌ها به دنبال غذا می‌گردد. عقاب که از خوردن پس مانده‌ی غذای دیگران و جست‌وجو در آشغال‌دانی‌ها نفرت دارد درمی‌یابد که نمی‌تواند برای به دست آوردن عمر طولانی تن به چنین خفتی بدهد. بنابراین عطای عمر طولانی را به لقای آن می‌بخشد و به اصطلاح می‌گوید: «نه شیر شتر خواهم و نه دیدار عرب.» و سپس به اوج آسمان پرواز می‌کند و بالا و بالا و بالاتر می‌رود. این شعر زیبا را دکتر خانلری با این بیت تمام می‌کند:
لحظه‌ای بر اوج آن بام کبود          نقطه‌ای بود و سپس هیچ نبود 
عقاب انتخاب می‌کند که لحظه‌ای زندگی کند ولی آن لحظه را در اوج بام بلند آسمان بگذراند به جای اینکه عمری طولانی در میان زباله‌ها داشته باشد. 
در این حکایت زیبا دکتر خانلری به ماهیت دشوار انتخاب اشاره می‌کند. در هر انتخابی ما چیزهایی را به دست می‌‌آوریم ولی چیزهایی را هم از دست می‌دهیم. دشواری انتخاب در همین بخش از دست دادن است در حالی که اغلب ما در هنگام انتخاب به بخش به دست آوردن توجه می‌کنیم.
امروزه به موازنه‌ی هزینه-فایده (cost-benefit) در هر انتخاب اشاره می‌کنند. گزینه‌های جدید زندگی وسوسه‌مان می‌کنند که به آنچه به دست می‌آوریم نظر داشته باشیم نه به آنچه از دست می‌دهیم. وقتی خرید یخچال فریزر جدید را برایمان تبلیغ می‌کنند چشمان ما را به آنچه به دست می‌آوریم می‌دوزند و ما فراموش می‌کنیم برای این انتخاب جدید چه هزینه‌ای باید بپردازیم و بابت پرداخت آن هزینه، چند ساعت از عمرمان را باید بفروشیم و برای فروش آن بخش از عمرمان چقدر عشق و اندیشه را از دست خواهیم داد. 
رقابت با همسایه بر سر تصاحب اتومبیل لوکس‌تر گاهی چنان کورمان می‌کند که از خاطر می‌بریم که برای ربودن گوی سبقت در این چوگان‌بازی تفاخر، دیگر مدت‌هاست که مستغرق ابرها و پروانه‌ها و ستاره‌ها نشده‌ایم. 
در این بازار مکاره‌ی دنیا آن‌چه به گوش ما می‌رسد بوق و شیپور فایده‌هاست. وظیفه‌ی ماست که در همان زمان که این شیپور را می‌شنویم هزینه‌ها را به خود گوشزد کنیم. 
ماجرا فقط ماجرای خریدن کالا نیست. گاهی برای خریدن یک نگاه عاشقانه یا یک لبخند مهربان همه ارزش‌هایمان را زیر پا می‌گذاریم. گاهی برای دریافت یک حمایت پدرانه یا یک آغوش مادرانه حق رأی خود را واگذار می‌کنیم. گاهی برای رسوا نشدن همرنگ جماعت می‌شویم. گاهی برای آن که هم‌چون ابوذر تنها نمانیم در مقابل مروان‌ها سکوت می‌کنیم. گاهی برای آن که در آتش افکنده نشویم در مقابل نمرودها سجده می‌کنیم. 
در تمام این لحظه‌ها، چشمان‌مان فریفته‌ی چیزی شده که به دست ‌آوریم و در مقابل آن‌چه از دست می‌دهیم نابینا شده‌ایم. 
همیشه نمي‌شود هم خدا را داشته باشیم و هم خرما را. گاهی باید از یکی از این دو دل بکنیم. برخی تصور می‌کنند آنقدر زیرک و باهوشند که همیشه می‌توانند هر دوی این‌ها را داشته باشند، غافل از آن‌که در عین تصور زیرکی، آن‌قدر ساده‌لوحند که متوجه نشده‌اند که در واقع هر دو را از دست داده‌اند؛ از اینجا مانده، از آنجا رانده.
و اما...
گاهی یافتن «خط سوم» آن‌قدر ارزشمند است که باید شهامت این را داشته باشیم که هم از اینجا بمانیم و هم از آنجا رانده شویم. گاهی چنان ما را از هزینه‌ی انتخاب می‌ترسانند که ما تسلیم جبر و تقدیر می‌گردیم؛ هم‌چون یک تماشاچی بی‌طرف از کنار تمام انتخاب‌های زندگی می‌گذریم. 
در نظر داشتن هزینه‌های هر انتخاب کاری است عاقلانه اما اگر این امر باعث شود که برای نپرداختن هزینه هیچ انتخاب پرهزینه‌ای را انجام ندهیم به جای عاقل، ترسو خواهیم بود. 
در برخی از انتخاب‌ها هرچند که پرهزینه باشند، بهتر است نگاه به آن‌چه به دست می‌آوریم داشته باشیم به جای آنچه از دست می‌دهیم.
شیخ احمد جامی شاید در وصف چنین انتخاب‌هایی است که می‌گوید:
نه در مسجد گذارندم که رندی               نه در میخانه که این خمار خام است
میان مسجد و میخانه راهی است            غریبم، عاشقم،‌ این ره کدام است؟
و مولانا حال چنین انتخابگرِ دلاوری را چه زیبا ترسیم می‌کند:
چه خوش آن قماربازی که بباخت هرچه بودش                   بنماند هیچش الّا هوس قمار دیگر
 
دکتر محمدرضا سرگلزایی، روانپزشک
 
 
تاريخ:  ۱۳۹۵/۱/۷ به اشتراک گذاشتن این خبر :    
 


معرفی این خبر به دوستان


نظرات
نقدی موجود نیست
نظر شما

امتياز کاربران 0 از 5

 
آدرس پستی : مشهد ، بلوار خیام شمالی ، خیابان عبدالمطلب ، عبدالمطلب 58

تلفن: 31732 (051)


تلفنخانه : 37111764 - 37111755 (051)
تلفن مستقیم مدیریت : 2 - 37112111 (051)
تلفن مستقیم معاونت : 14-37112113 (051)
پاسخگوی شبانه روزی: 6262 125 0935
تمامی حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به موسسه خیریه دختران کم توان ذهنی و بی سرپرست همدم می باشد.

www.hamdam.org