تفاوت، مانع آرامش نیست در این شماره از نشریهی همدم به معرفی یکی از موفقترین انیمیشنهای سالهای اخیر سینما میپردازیم که توانست جوایز ارزشمند اسکار و گلدن گلوپ سال 2017 را از آن خود کند. «زوتوپیا»، اسم انیمیشنی است که جزو چهار فیلم پرفروش سال 2016 شد و توانست به رکورد فروش حدود یک میلیارد دلار نیز برسد. زوتوپیا، ضمن اینکه اسم انیمیشن مورد بحث ماست، نام شهر عجیبی است که در آن حیوانات مختلف و به قول فیلم «صید و صیاد در کنار هم به خوبی و خوشی در حال زندگی هستند». شهری که طبق هوشمندی معماران و مهندسان زیالپدی سعی شده بی عیب و نقص باشد. مثلا بخشی از آن تابستانی و گرم برای حیواناتی که با گرما انس دارند، ساخته شده و بخشی دیگر، سرد و پر برف برای خرسها و سایر حیوانات قطبی پیشبینی شده است. حتی محلهی خاصی برای موشها وجود دارد تا این حیوانات ریزه میزه زیر پای فیلها و کرگدنها له نشوند و زندگی آرام و کوچولو موچولوی آنها ذرهای دچار تنش نشود. خلاصه هرچه از امکانات و رفاه بخواهی در این شهر پر نقش و نگار هست و اصطلاحا عدالت اجتماعی درآن درخشش عجیبی دارد. در این سرزمین رنگی و دوست داشتنی «جودی هپس» که یک خرگوش است، از کودکی آرزو داشته بتواند به عنوان اولین خرگوش در اداره پلیس زوتوپیا مشغول به کار شود و به تازگی نیز به آرزویش رسیده است. اما رئیس پلیس «بوگو» که یک گاو تنومند و جدی است، به او وظیفه ای خسته کننده سپرده تا به خیال خودش، او را از خطر دور نگه دارد. با اینحال پس از اینکه جودی یک روباه مکار به نام «نیک» را ملاقات می کند و از سوی دیگر باید به دنبال فردی گمشده در زوتوپیا بگردد، داستانهای هیجان انگیزی برایش بوجود می آید که... خود واژهی زوتوپیا ناخودآگاه آدمی را به یاد کلمهی «یوتوپیا» میاندازد. یوتوپیا یا آرمانشهرخواهی (به انگلیسی: utopianism) یا اصطلاحا «مدینهی فاضله» عبارت است از دلبستگی به ایجاد یا خیالپردازی دربارهی یک نظم اجتماعی آرمانی. از روزگار افلاطون تاکنون بسیاری از نویسندگان طرح جامعههای آرمانی ریختهاند و همچنین بسیاری از گروههای دینی و بهبودخواهان سیاسی در اروپا کوششهایی برای برپاکردن جامعههای آرمانی کردهاند. در میان حکیمان ایرانی هم، فارابی و ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی به پایگاه فرد در اجتماع بر حسب سرشت و استعداد او نظر دارند و بر این باورند که اگر فرد در جامعه به کاری که طبیعت او اقتضا دارد و هر کس بر حسب سرشت و شایستگی ذاتی خویش به کاری بپردازد و سلسله مراتب اجتماعی و سیاسی بر حسب شایستگی افراد تشکیل شود مدینه فاضله در زمین تحقق پیدا میکند. «بایرون هاوارد» ، «ریچ مور» و «جرید بوش» کارگردانهای این انیمیشن جذاب هستند که در همکاری مشترک و زیر چتر بزرگ و نوستالوژیک استودیو سینمایی والت دیزنی گرد هم آمدهاند تا اثری به یادماندنی بسازند. اثری که قطعا کودکان با دیدن آن، هم حسابی سرگرم میشوند و هم، با مضامین احترام به خانواده، شهر و ملتشان بیشتر آشنا میشوند. در ابتدای این فیلم پدر و مادر جودی پس از اینکه متوجه میشوند دختر کوچکشان در فکر مهاجرت از روستا به شهر است و میخواهد در آنجا پلیس شود به او میگویند: «تو یک خرگوش کوچولویی و بهتر است به فکر کار در مزرعهی هویج باشی و فکر پلیس شدن را از سرت بیرون کنی». آنها به او یادآور میشوند افکار بزرگ و ناشناخته ریسک و خطر زیادی دارند و ممکن است در این راه گرفتار دردسرهای زیادی شوی. اما جودی آرزویش را از یاد نمیبرد و به خودش یادآور میشود که برای آرزوهایت بجنگ. سراسر فیلم پر است از تلاش این خرگوش کوچک و دوست داشتنی برای رسیدن به آرزوهایش. روایت فیلم سه درجه را برای تحقق این آرزو پیش بینی میکند: ابتدا آرزوی پلیس شدن، سپس یک پلیس خوب شدن و نهایتا یک پلیس خدمگزار و عاشق مردم و همشهریانش شدن. فیلم به آرامی به کودکان تماشاگرش میقبولاند که حتما آرزو داشته باشند و از این نعمت کودکانه استفاده کنند اما یادآور میشود که بدون تلاش هیچگاه به هیچ یک از آرزوهایشان نخواهند رسید و سپس با زیرکی کودکان دارای آرزوی مختلف را وادار میکند که در مسیر خدمت به جامعه و خانوادهشان زندگی کنند و یادشان باشد که به تنهایی به جایی نمیرسند حتی اگر در این میان روباهی (به ظاهرمکار) را به عنوان دوست انتخاب کنند. کودکان و بزرگترهایی که با فرزندانشان این انیمیشن را میبینند از اینکه میبینند در زوتوپیا نژادهای فراوان و مختلفی با آرامش زندگی میکنند، از اینکه میبینند گرگ و گوسفند، شیر و آهو و روباه و خرگوش در صلح و صفا کنار هم سرکار میروند و در کلاس درس حاضر میشوند ابتدا شگفت زده میشوند اما کمکم به این نتیجه میرسند که تفاوتهای نژادی نباید مانع از آرامش یک شهر باشد. در واقع هدف فیلم همین است که انسان بودن و همدلی و همراهی، مهم تر از سیاه و سفید بودن و ضعیف و قوی بودن بشر است. « زوتوپیا » به خوبی این مفهوم را در جریان داستان پرورش داده که افراد می توانند در یک جامعه فارغ از هر نژادی، زندگی خوشحال و آرامی در کنار هم داشته باشند و احترام متقابل یکی از ارکان اصلی آن می باشد. اما فارغ از تمهای بشر دوستانه ای که در حمایت از تفاوت های نژادی در « زوتوپیا » مطرح می باشد، باید به موقعیت های کمیک این انیمیشن نیز اشاره کرد که کمتر خسته کننده می شوند و تقریبا تا انتهای داستان می توانند لبخندهای فراوانی را به لبان تماشاگر بیاورند. شوخی های کلامی میان جودی و نیک به سبک کمدی های دونفره کلاسیک سینما، با بده بستانهای کلامی با سرعت بالا همراه است که البته قدرت دیالوگ نویسی بالای نویسندگان، به خوبی توانسته از یک ضعف بزرگ در این زمینه جلوگیری بهعمل آورد. *محمدرحیمی
|