فرش دل همه آدم ها یک جور نیست. روی بعضی از فرش ها که پا می گذاری آنقدر زبر و
بی روح است که آزارت می دهد. بعضی اما فرش دلشان نرم است و پر از لطافت. پر از
انبساط و آرامشی که دوست داریم ساعت ها روی فرش دل آن ها که دوستشان داریم بنشینیم
و لذت ببریم. مثلا روی فرشینه دل دخترانمان؛ دختران خوش ذوق « همدم فتح المبین». 15 هنرجوی کارگاه، دور یک میز در کلاسی گرم با پنجره ای دلباز و رو به نور ، نشسته
اند. روی میز پر شده از هیاهوی نخ های رنگارنگ؛ قرمز، زرد، آبی، نارنجی، بنفش و...
. اثری از کلافگی و سردرگمی کلاف ها نیست. صدای آرام و گاه ناموزون سوزن که نخ را
به طرح گره می زند، توجهم را جلب می کند.
در و دیوار کارگاه پر شده از انواع
فرشینه؛ با طرح ها و رنگ های مختلف؛ آدم برفی، گل، شکوفه های ریخته روی چمن و حتی
طرح های فانتزی با رنگ های شاد. دختران ما فصل ها را هم به روی فرشینه ها کشانده
اند.
مربی صبور و آرام کارگاه، خانم «جوان» می گوید که فرشینه بافی همان گونی بافی
قدیم است، سوزن مخصوصی دارد و دقت و ظرافت خاصی می خواهد. او طرح ها را بسته به
توان بچه ها، از ساده تا کمی پیچیده، انتخاب می کند و به آنها می دهد، بعضی وقت ها
هم انتخاب رنگ ها را به عهده خود آن ها می گذارد. البته گاهی بچه ها مهارت کافی
ندارند که طرح جدید بزنند و نیاز به یادآوری دارند. این کار را مربی، با صبر و
حوصله انجام می-دهد و آنچه را که لازم است به آنها یادآوری می کند. بچه ها از پس
کارهای هنری خوب برمی آیند و می توانند مهارت های آموزشی و حرفه ای را یاد بگیرند.
آنها حالا دلبسته این هنر شده اند و از کارشان لذت می برند.
سکینه از هنرجویان با استعداد کارگاه، قالی بافی هم بلد است و در بافت فرشینه بسیار
ماهر. یکی از دختران، ماه-هاست طرح بته جقه می بافد؛ طرحی باستانی و آذینی، پر از
رمز و راز که جاودانگی و خرمی و تواضع ایرانیان را به یادمان می آورد و گرمای
جاودانه ای هم دارد. یکی دیگر از بچه ها، اسب سر به زیری را طرح زده که البته هنوز
ناتمام است و باید به انتظار تمام شدنش بنشینیم.
وقتی می خواهم از کارگاه بیرون بیایم، به بچه ها و طرح ها دوباره نگاه می کنم. همه
مشغولند. کلاف ها آهسته قل می خورند و می چرخند و دست های گرم بچه ها مهربانانه،
سوزن را روی گونی می فشارد.