... به طرح خویش حیرت میزند دست
نگاهی از نمای نزدیک به هنر قلمزنی دختران همدم
پله های خوابگاه شهید شاهید را بالا میروم. طبقه اول سمت راست کارگاهِ گلسازی روحم را نوازش میدهد و به گلهایی مینگرم که در این بهشت کوچک هر روز میرویند و رشد میکنند. صدای چکش و تقتق دلنوازی مرا به سمت چپ سالن میکشاند. چند گام آنسوتر، به ایستگاه کارگاه قلمزنی میرسم؛ کارگاهی که مدت زمان کوتاهی است دایر شده اما پیشرفت فرزندان هنرمند این بخش آنقدر زیاد بوده که تحسین و حمایت خیرین و بازدیدکنندهها به کرات شامل حال آنان شده است.
فکر کردم بد نباشد برای آشنایی شما با فعالیتهای این گارگاه، یکیدو صفحه بنویسم:
با رشد روزافزون تکنولوژی، انسان فردگراتر و گاهی تنها میشود. پیامد این تحول، انسانها را در برابر خود و دیگران بیگانه میکند و متقاعد که؛ هنر را برای تسکین خود برگزیند. آنچه در هنر به نظر اصل میآید زیبااندیشی است. اصل در هنر زیبایی است که باید با ابزار انتخاب شده و موجود زیبایی را بوجود آورده و آن را به جهانیان هدیه کند و اثری ماندگار خلق شود.
هنر قلمزنی سابقهای بس طولانی و تاریخی دارد و یکی از رشتههای هنرهای سنتی ایران است. این هنر گرانمایه و زیبا که بیانگر فرهنگ و تمدن اقوام ایرانی است، ابتدا بهصورت حجاری در بدنه کوهها و روی سنگهای ساختمانی کاخهای پادشاهان و بناهای تاریخی دیده شده و بر اثر مرور زمان هنر حجاری به حکاکی و سپس به قلمزنی تبدیل شده است.
مؤسسهی بزرگ توانبخشی همدم نیز، مدتی است فرزندان خود را با این هنر زیبا آشنا وآن را بهصورت کلاس حرفهآموزی تخصصی ایجاد کرده است تا دستان نقشآفرین دختران همدم در کنار دیگر کارگاههای هنری مؤسسه، زیبایی را خلق و ماندگار کنند.
با عشق، چراغ هنر را زنده نگه داشتهایم
وارد کارگاه قلمزنی میشوم. هرکدام از دختران همدم با ابزار قلمزنی مشغول به کاری و قلمزدن بر روی طرحهای مختلف هستند و گویی از این عالم بیخبرند. آنچنان مبهوت طرح و دقت در اجرای آنند که دوست دارم برای لحظاتی همانند آنها فارغ از عالم مادیات همدم وهمقلمشان شوم.
مربی قلمزنی فرزندان همدم، از ابتدای ورودش به مؤسسه توضیح میدهد و اینکه ناصر نجفآبادی پیشنهاد اضافه شدن کارگاه قلمزنی را به موسسه داده است و اکنون مریم اسدی مربی هنرجویان این بخش است و از حس و حالی که در اینجا تجربه کرده است سخن میگوید:
«برای بودن و همقدم شدن با دختران همدم بدون در نظر گرفتن مباحث مادی بهصورت یاور افتخاری از عمق جان یاعلی گفتم و کارم را با تعدادی از فرزندانی که مستعد هنر قلمزنی بودند، شروع کردم. کلاس از اسفندماه 1395 شروع شد. پیشرفت کاری بچهها بر خلاف انتظارم رشد سریعی داشت و اکنون بعد از گذشت چهارماه تعداد هنرجوها هر روز بیشتر می شود و آثارشان را بسیار زیبا و هنرمندانه به اتمام میرسانند. وقتی طرح خود را تمام میکنند آنچنان ذوق و شوق وجودشان را از این کار پرثمر فرامیگیرد که دلم میخواهد این لحظات زیبا را برای همیشه به نوعی ثبت کنم تا احساس نابشان جاودان بماند. تجربهی من در مؤسسهی توانبخشی همدم تجربهای کاملا متفاوت در امور آموزش هنر قلمزنی است و خدا را بهخاطر این تقدیر خوب و بودن در کنار دختران خوب مؤسسه شکرگزارم.»
او ادامه میدهد: «به نظر من بزرگترین هنرمند، خداوند متعال است؛ خداوندی که زیباییها را خلق می کند و باعث می شود بندگانش نیز دوستدار زیبایی باشند. عشق به هنر لطیف قلمزنی باعث شده ارادهی هنرجویانم در مؤسسهی همدم قویتر شود و احساس مثبت و خوبی از این مفید بودن داشته باشند با لبخند رو به هنرجویانش می گوید: در همین مدت کوتاهی که کارگاه دایر شده است افراد به نام و خیرین زیادی از این قسمت بازدید کردند که مورد استقبال افراد زیادی قرار گرفته است و تعداد زیادی از آثار فرزندان هنرمند این بخش به فروش رسیده است و در حال حاضر توانایی قبول سفارش و فروش آثار را با هر تعدادی داریم و امیدواریم با کمک خیرین مهر اندیش بتوانیم این بخش از کارگاه هنری را توسعه دهیم.»
خورشید عشق
زینب از روزهای اول میگوید؛ روزهایی که چکش قلمزنی را به دست میگرفت و با درد دستانش آن را کنار میگذاشت و حالا بعد از گذشت چند ماه چکش بهراحتی در دستش مینشیند و صدای آن برایش دلنشین است. از خورشید میگوید؛ از خورشید که اولین طرح قلمزنیاش بود و وقتی کامل شد عاشقانه آنرا بوسید! خوب میدانم گرمای اولین خلق اثر هنریاش دلش را گرم کرده که چنین عاشقانه تابلوی ضامن آهو را در دست اجرا دارد و آنرا با موسیقی روحش قلم میزند.
اسما با وجود اینکه کم بیناست با شیطنت لبخند میزند و میگوید: وقتی اولین کارم به اتمام رسید دوست داشتم آن را به پدر و مادرم بدهم ولی چون خانواده ندارم میخواهم آن را به یاورم که همیشه به من سر میزند هدیه کنم. اسما گامی فراتر میگذارد و لبخندش کمی محو میشود و میگوید: کار جدیدم تابلوی "یا علی" است و در حین کار همیشه دعا میکنم که خدا کمک کند تا خانوادهام پیدا شوند و بدانم در دنیا من هم کسی را دارم و تنها نیستم.
معجزهی هنر و زندگی
جو آرام کلاس به هم میریزد. هر کدام از بچهها با اشتیاق آثارشان را که بعضی از آنها زینت دیوار شدهاند را نشان میدهند. از طرحهای سبد گل گرفته تا حرم حضرت علی «ع» و قلب و نشان مؤسسه همدم که بر روی بشقابهای فلزی حک شده است. مربی کلاس از دیگر مزایای این هنر میگوید، اینکه قدت نظر و تمرکز هنرجوها بالا میرود و چون خالق آثاری فاخری هستند، میخواهم از طریق میراث فرهنگی مدارک درجه هنری را برایشان بگیرم. حس معنوی کلاس و رابطهی بین اثر و هنرمند کاملا مشهود است. فرزندانی که از سر دلتنگی و تنهایی قلم را به دست میگیرند و با افکاری که در آن غوطهورند، قلم را روی طرح میکشند. دخترانی که صدای چکش قلمزنی را دوست دارند و چون لالایی مادری نداشته برایشان آرام بخش است.
کسی نمیداند؛ شاید این صدا همان لالایی نشنیده باشد. صدایی که حالا هنر بخشی از آن را باز میآفریند و خلاءاش را جبران میکند.
چهارماه است که دختران همدم، بهیاری مربیان و نیکاندیشان، با قدم نهادن در مسیر این هنر، عواطفشان را شکوفاتر و ارادهی عملشان را تقویت و رسیدن به روزهای بهتر را ممکنتر کردهاند.