پناهگاه تازه و سایبان همیشه...
ساعتی در خانهی جدید دختران همدم
بلوار خیام شمالی، عبدالمطلب ۵۸، موسسه خیریه توانبخشی فتح المبین (همدم) و حالا به همین آدرس اضافه کنید قائم ۴، پلاک ۳۴. خیابان قائم هم حالا بخش دیگری از موسسه شده است؛ یک خانهی دو طبقه برای تعدادی از دختران همدم... «خانهی پناهگاهی» که پیشتر در ساختمان شاهید واقع بود و حالا برای خودش نام و نشانی مجزا دارد.
خانهی دوست داشتنی
وارد ساختمان که میشوم، پر از شور و هیاهوی دختران است. دیوارها با پنلهای چوبی زیبا شده اند و همان اول چشمم به پنجرهای می افتد که رو به حیاط باز می شود و چه حیاط زیبایی؛ هم درخت دارد و هم حوضی کوچک اما زیبا. حضور درخت های انگور، به، و گل محمدی حیاط را دلنشینتر کرده است آنقدر که آدم دلش میخواهد در سایهی درختها بنشیند و کتابی بخواند.
در طبقهی همکف که همهی امکانات یک زندگی را دارد، ۱۱ تخت دیده میشود. 9 تخت برای دختران و 1 تخت برای مربی و همهی تخت ها روکش ای گلگلی زیبا دارند.
برای هر کدام از دخترها یک کمد در نظر گرفته شده است. طبقهی بالای خانه هم هست، یعنی هر چیزی که در طبقهی پایین قرار دارد در طبقهی بالا هم دیده میشود تا دختران طبقهی بالا هم بتوانند یک خانهی خوب برای خودشان داشته باشند. اینجا هم اتاقها دلپذیر است و پنجرههایی روشن دارد و مهمتر از همه، یک تراس بزرگ و دلباز که جان می دهد برای اینکه غروب ها بچه ها دور هم بنشینند و چایی بخورند و روزگار بگذرانند.
در میان خوشحالی دختران، از خانم دکتر حجت (مدیر عامل همدم) میخواهم دربارهی خانهی جدید دختران برایم بگوید و این که اصلا چه شد یک خانه به مجموعه اضافه شد؟
و خانم دکتر میگوید: ازخیلی وقت قبل، یکی از دغدغههای ما این بود که بچه هایی که هوشبهر بهتری دارند و از نظر بهزیستی به عنوان «بچههای میانراهی» شناخته می شوند از بقیهی بچههایی که هوشبهر کمتری دارند جدا شوند و حالا خوشحالیم که این اتفاق افتاده است. هر چند که البته پیش از این ما تعدادی از بچهها را تحت عنوان خانه پناهگاهی از بقیه بچه ها جدا کرده بودیم.
خانم دکتر حجت ادامه میدهد: اتفاقی که دربارهی این خانه افتاده است این است که ساختمان جدید حتی در داخل مرکز هم نیست و البته از طرفی دیوار به دیوار مرکز است و دختران ساکنش از مجموعه خیلی دور نشده اند.
یک خانوادهی20 نفره
از خانم دکتر دربارهی کارهای مقدماتی انجام شده برای تهیه خانهی جدید دختران هم میپرسم و می شنوم که: طبق برنامهریزی های انجام شده، با همراهی هیئت مدیره قرار بر این شد که مکان در نظر گرفته شده برای تعداد ۲۰ نفر از دختران باشد. بنابراین، خانهی جدید تهیه و آماده سازی لازم هم با کمک خیرین و هیئت مدیره و هیئت امنا انجام شد، با این هدف که بتوانیم در این خانهی جدید، توانبخشی دختران را ارتقا دهیم. این نکته را هم اضافه کنم که؛ امیدوارم خانواده هایی پیدا شوند تا سرپرستی این دختران را برعهده بگیرند و با توجه به حرفهآموزیهایی که این دختران با استعداد انجام دادهاند، بتوانند با کمک افراد خیر و مهربان جذب کارگاههای تولیدی بشوند. البته ما هم میتوانیم برای ایجاد این گونه کارگاهها در مرکز، مکانی را در اختیار افراد خیر و کارآفرین قرار بدهیم.
از خانم دکتر دربارهی تاثیر راهاندازی اینگونه کارگاههای تولیدی بر دختران هم میپرسم و ایشان پاسخ میدهد: هر کدام از این دختران با شرکت در کلاسهای هنری و دیگر کلاسهای مورد نظر حرفه و هنری را آموخته اند و حتی در برخی از رشتهها مدرک هم اخذ کردهاند و حالا اگر در کارگاهی مشغول به کار شوند هم باعث شکل گیری اعتماد به نفس در آنها میشود، هم استقلال پیدا میکنند و هم میتواند کمکی برای خانوادههای خودشان باشند. فراموش نکنیم این بچه ها یا پدر و مادر ندارند، یا والدین موثر ندارند و از طرفی کار کردن آنها باعث بهتر شدن رابطهی اجتماعی آنها می شود.
می ماند هزینه های زندگی!
دکتر حجت در ادامهی گفته هایش دربارهی ادارهی خانه جدید دختران هم می گوید: خوشبختانه همانگونه که توضیح داده شد، این خانه شکل گرفته است اما نباید فراموش کنیم که با این کار هزینه های مرکز هم بیشتر میشود و ما باید به فکر تامین این هزینه ها هم باشیم. چون هم هزینههای نگهداری این ساختمان از قبیل آب، برق، گاز و... اضافه شده است و هم هزینه هایی که با انتقال دختران به این مکان جدید بوجود میآید. آن چه مسلم است این که؛ کمک های هر چند کوچک اما مستمر خیرین و افراد نیکوکار می تواند باعث آسایش و آرامش هر چه بیشتر تک تک این دختران بشود و همدم همیشه پذیرای مهربانی خیرین در شکل های مختلف است و می دانیم که خیرین ما را تنها نخواهند گذاشت.
بعد از گفت وگو با خانم دکتر حجت با دختران هم صحبت میکنم . همهی آنها از این که حالا صاحب خانه ای مجزا شده اند خوشحالند. مثلا نفیسه شادی و شوق خودش را اینگونه بیان میکند: خیلی خوشحالم. احساس خوبی دارم که جدا شده ایم و جزء بچه هایی شده ایم که عادی هستیم.
مهتاب هم با ذوقزدگی فراوان از مستقل شدن خودش و دوستانش حرف می زند و میگوید: من از روز اولی که شنیدم قرار است به این خانه بیاییم، روز شماری می کردم که کارهای خانه زودتر تمام شود تا بتوانیم بیاییم این جا و حالا همهی ما خیلی خوشحال هستیم که این کار انجام شد و ما صاحب این خانه شدیم.
بعد از ساعتی حضور در جمع دختران در خانه جدیدشان از خانه دو طبقه آنها بیرون میآیم و با خودم فکر میکنم وجود آدم های مهربان نعمت است، میخواهد مدیران و کارکنان یک مجموعه باشند و میخواهد افراد خیر و مهربان خارج از مجموعه. دختران همدم باید از این جهت خدارا شکر کنند که آدم هایی هستند و هوای آنها را دارند؛ نیکوکارانی که تلاش میکنند زندگی دختران همدم روبراهتر باشد.