دقایق همدمی با همکاران بخش حسابداری موسسه
وارد سالن که می شوم، سمت راست سالن، یک اتاق مانده به اتاق روابط عمومی میشود اتاق حسابداری. در که باز می شود، همان اول چشمم میافتد به پنجرهای که حضور چند گلدان آن را زیباتر کرده است. اشک عروس، برگ قاشقی، موسی در گهواره و چند گل دیگر که باعث شود به این نتیجه برسم سه خانمی که امور مالی موسسهی همدم دست آنهاست، به یاد احساسشان هم بوده اند. برای همین، چند گلدان بخشی از اتاق آنها شده است. دربارهی حسابداری گفته اند: «حسابداري، دانشي است كه موضوعش فهم رويدادهاي مالي و به عدد تبديل كردن اين رويدادهاست. حسابداري فن جمع آوري اطلاعات، طبقه بندي آنها، تلخيص و تجزيه و تحليل و نتيجه گيري از اين اطلاعات است. بهعبارت دیگر حسابداري يك سيستم است كه در آن فرآيند جمعآوري، طبقهبندي، ثبت، خلاصه كردن اطلاعات و تهيه گزارشهاي مالي و صورتهاي حسابداري در شكلها و مدلهاي خاص انجام ميگيرد تا افراد ذينفع درون سازماني مثل مديران سازمان و يا برون سازماني مثل بانكها و... بتوانند از اين اطلاعات استفاده كنند.»
این تعریفی است علمی از حسابداری، اما شاید وقتی از خیلیها بپرسیم حسابداری در یک اداره چه میکند، بگویند: « حسابداری یعنی حساب و کتاب حقوق کارکنان و خرج و مخارج اداره و ورود و خروج پول و به قول معروف؛ حساب کردن دخل و خرج اداره.»
این چند خط برای این بود تا بگویم، در ادامه معرفی همکاران در همدم این بار سراغ بخش حسابداری رفتیم؛ همان جایی که در هر اداره ای محل سوال کارمندان است و آنهایی که حسابدار یک اداره، شرکت یا سازمان هستند، می دانند یکی از سوال هایی که از آنها می شود این است که حقوق کی واریز می شود؟
با "یک حبه قند" به همدم آمدم
اول سراغ تکتم تقی زاده می روم. او لیسانس حسابداری اش را از دانشگاه آزاد دریافت کرده و حسابدار موسسه است. خودش دربارهی این که چگونه وارد همدم شد و قبل از آن کجا مشغول به کار بود، میگوید: « قبل از این که عضو خانوادهی همدم بشوم، من با شرکت حسابرسی فرازمشاور همکاری میکردم تا این که آقای صادقی من را برای کار در بخش حسابداری موسسهی همدم انتخاب کردند و همکاری من از آنجا شروع شد.»
از تقی زاده می پرسم قبل از این که عضوی از این خانواده بشوید چه قدر با همدم آشنا بودید و آیا با همدم ارتباط داشتید؟، در پاسخ میگوید: « یادم هست زمانی که آقای علی ناصری در همدم مشغول کار بودند، یکروز از ایشان شنیدم که فیلم "یه حبه قند" با حضور استاد کیانیان و خانم نگار جواهریان اکران می شود. من هم مثل خیلیها بلیط تهیه کردم و به دیدن این فیلم در موسسه همدم آمدم. یک روز اردیبهشتی بود و اتفاقا باران می بارید. وقتی وارد موسسه شدم، از دیدن مسیر ورودی همدم تا ورودی سالن نمایش فیلم خیلی لذت بردم و در نظرم خیلی تمیز جلوه کرد. این باعث شد وقتی آقای صادقی به بنده پیشنهاد کار در موسسه را داد با کمال میل پذیرفتم و خوشحال هم شدم.»
سختیهای کار در بخش حسابداری، پرسش دیگری است که آن را با خانم تقی زاده در میان میگذارم و جواب می شنوم: « کلا حسابداری شغلی سخت و خشن و پر استرس است، اما حتی کار حسابداری در موسسهی همدم فرق دارد چون این جا دختران گلی زندگی می کنند که گاهی سرکی به اتاق ما هم می زنند و انرژی مثبت آنها سختی کار را کاهش می دهد و ما انرژی مجدد میگیرم .»
هر نیرویی در هر اداره ای مشغول به کار است حتما خاطراتی از کار کردن در آن موسسه دارد و خانم تقی زاده در این باره می گوید: «من از کار کردن در همدم خاطرات ریز و درشت زیادی دارم اما اگر خواسته باشم به یکی از این خاطرات اشاره کنم، باید بگویم بهترین خاطرهی من که از ذهنم پاک نخواهد شد مربوط به روز24 آذر 97 است که جناب همایون شجریان، برای دیدار و احوالپرسی از دختران همدم، به موسسه آمدند. آن روز یکی از بهترین روزهای زندگی من بود و هیچگاه فراموشش نخواهم کرد.»
روزی که عاشق همدم شدم
یکی دیگر از اهالی اتاق حسابداری نغمه مجاوریان است. او هم لیسانس حسابداری دارد و در حال حاضر به عنوان حسابرس داخلی موسسه مشغول به کار است.
مجاوریان دربارهی ورودش به موسسه میگوید: « من از سال 1384 با موسسه همدم آشنا شدم. آن زمان من از طرف موسسه حسابرسی فرازمشاور به عنوان حسابرس برای راهاندازی سیستم حسابداری وارد موسسه شدم. کار من طوری بود که هر هفته دو،سه روز به موسسه میآمدم اما خوب یادم هست که خیلی دل نازک بودم و سعی میکردم زیاد با بچه ها روبرو نشوم. کارم را در اتاق مدیریت و یا در اتاق خانم آراسته (معاونت سابق) انجام میدادم و میرفتم. حتی گاهی که اتفاقی بچه ها را میدیدم، خیلی متاثر میشدم و تا چند روز دپرس بودم.»
مجاوریان، ادامهی ماجرای آمدنش به همدم را اینگونه شرح میدهد: « چند سالی گذشت و مدتی با همدم در ارتباط نبودم تا این که مرداد ماه سال 1394 که همزمان در شهرک صنعتی طوس مشغول به کار بودم، از طرف آقای صادقی مدیر موسسه فرازمشاور برای حسابرسی داخلی موسسه دعوتبهکار شدم. با ذهنیتی که از قبل دربارهی همدم داشتم، ابتدا قبول نکردم ولی ایشان گفتند چند روز کار کنم و بعد برای ماندن یا نماندن تصمیم بگیرم. به این اشاره کردند که همدم خیلی فرق کرده است. این شد که دوباره به همدم آمدم و از همان روز اول چنان احساسی داشتم که وصف شدنی و گفتنی نیست. نمی دانم چه بود، شاید بزرگتر شده بودم، شاید پختهتر شده بودم و یا شاید چون خودم مادر شده بودم، نگاهم به کار در همدم و بچههایش فرق کرده بود. به هر حال برای من وضعیت دیگری بود و از آن روز عشق به همدم در من شکل گرفته است.»
مجاوریان دربارهی وضعیت حال حاضر همدم میگوید: « پویا بودن موسسه همدم به خاطر وجود تک تک این دخترهاست که خودِ عشق اند. البته این را هم باید اضافه کنم که همدم امروز با فتحالمبین سال 1384 خیلی فرق دارد و اصولا با آن زمان قابل مقایسه نیست. این نتیجهی زحمات خانم دکتر حجت و آقای شیرازینیا -این زوج دوست داشتنی- است. و البته جا دارد اینجا یاد و تشکری هم بکنم از آقای صادقی و موسسهی فرازمشاور که طی 14 یا 15 سال گذشته بدون هیچ چشمداشتی، خالصانه مسئولیت مشاورهی مالی و حسابرسی همدم را به عهده داشتهاند.»
از مجاوریان دربارهی سختی کار حسابداری هم می پرسم و او در این باره میگوید: «حسابداری، قلب هرموسسه است. از این جهت، شغل سخت و حساسی است، اما در یک موسسه خیریه بسیار حساستر است. چرا که، ما نسبت به خیرین مسئولیم و باید طوری عمل کنیم که منابع مالی موسسه به بهترین و بهصرفهترین شکل در جهت نیازهای موسسه مصرف شود. از طرفی این جا خانهی دخترانی است که ما در خدمت آنها هستیم و نسبت به آنها هم مسئولیم.»
از مجاوریان هم می خواهم که خاطره ای از کار کردن در همدم تعریف کند. او بعد از کمی فکر کردن میگوید: « سالهایی که در همدم خدمت کرده ام اندازهی همهی سالهای خدمت برایم برکت داشته است. شاید در جاهایی که قبلا کار کرده ام بیشتر هدفم کسب درآمد بوده است، ولی در همدم این طور نیست. در همدم آدم باید با عشق کار کند. فضا هم بگونه ای است که این اتفاق می افتد. یکی از بهترین خاطرات کاری من مربوط به زمانی است که با گلرخ یکی از دختران همدم به سینما رفتیم. آن شب با همدیگر دو فیلم دیدیم، خرید کردیم، شام خوردیم و خلاصه کلی به ما خوش گذشت. این که گلرخ هنوز هم از آن شب به عنوان یک خاطرهی شیرین یاد می کند، برایم لذت بخش است.»
همدم خانه ی اول من است
عالیه پرنده هم از اعضای پر انرژی اتاق حسابداری است و مدیر مالی. او درباره حس و حالش نسبت به بچه های همدم و کار در این خانه می گوید: «گاهی در زندگی به دنبال معجزه ای میگردیم که حس متفاوتی را در درون ما بوجود بیاورد، غافل از اینکه معجزه همیشه در نزدیکترین زمان و مکان برای ما رقم میخورد. این را گفتم تا بگویم شروع فعالیت من در موسسه همدم به سال 92 برمیگردد که بی شباهت به معجزه نیست و بهتر است بگویم دقیقا خود معجزه بود. بودن در کنار دختران همدم، تجربهی خاصی را در پروندهی کاری برای من رقم زد که جدا از محیط کار مالی، محیطی شبیه به محیط خانواده را تداعی میکند. دخترانی که با آنها لبخند و عشق بلاعوض را آموختم، عشقی که در نگاه آنها به وجود آدم معنا میبخشد.»
پرنده حرفهایش را اینگونه ادامه می دهد:
« محبتی که در وجود تک تک این فرشته های مهربان موج میزند، در هیچ کجای دنیا یافت نمیشود. بچه هایی که با وجود اینکه میدانند ممکن است تا آخرعمرشان در همین مکان بمانند ولی امیدشان را از دست نمیدهند و به امید رسیدن روزی که بتوانند مستقل زندگی کنند، تلاش میکنند. توجه عمیق به دنیای این کودکان برای ما درسها و تجربه های زیادی دارد که به شکرانه الطاف خداوندی این موهبت نصیب بنده هم شدهاست.»
از او دربارهی سختی کار حسابداری هم می پرسم و او اینگونه برایم توضیح میدهد:
«محیط حسابداری در هر ارگانی به دلیل سروکار داشتن با اعداد، پروندههای کاری و نرمافزارهای مالی، محیطی جدی به حساب می آید چون نیاز به تمرکز بالایی دارد تا امکان خطا را به حداقل (صفر) برساند. شایسته است که هر فردی به عنوان حسابدار رعایت اصل امانتداری و حفظ و نگهداری تمامی اطلاعات را سرلوحهی کارش قرار بدهد. سختی های این رشته جهت جمع آوری و آمادهسازی اطلاعات و بهروز رسانی آنها جهت استخراج و ارائهی گزارشات به موقع و صحیح برای هیات مدیره و سازمان بهزیستی و سازمان امور مالیاتی، حساسیت کار را بالاتر میبرد و به همین نسبت با تلاش بیشتر و کنترلهای لازم با اطمینان بیشتر نسبت به ارائه مدارک کار نهایی میشود.»
از پرنده میخواهم اگر خاطره ای از کار در همدم دارد برایم تعریف کند. او میگوید:
« تمامی سالهایی که در کنار این دختران بودم هر روزش برای من پر از خاطره است؛ چه روزهایی که در مرکز حضور دارم و با عشق این دختران روز را سپری میکنم و شاید ساعتها بعد از تایم اداری برای من، گذشت زمان بی معنا میشود و چه روزهایی که در مرخصی هستم و با یاد این فرشته ها و دیدار مجددشان سپری میشود.»
از خانم پرنده می پرسم چرا همدم را دوست دارید و پاسخ می شنوم:
« خب، در کنار بچهها، من جایی کار میکنم که مدیرانش حکم پدر و مادر را نه تنها برای این فرزندان بلکه برای من هم دارند و عاشقانه دوستشان دارم. کار درهمدم، طبیعتا حس متفاوتی از کار برای من دارد. شاید عده ای تصور کنند محل کار، خانهی دوم است ولی برای من حکم خانه اولم را دارد که هرروز با شوق تمام آن را تجربه میکنم. امیدوارم بتوانم تا زمانیکه خداوند مهربان مقدر فرموده به این کودکان خدمت کنم و در کنار کسب تجربه، رسالت کاری ام را به درستی انجام دهم .»
عباسعلی سپاهی یونسی