چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید...
(سهراب سپهری)
تحول در نگرش نسبت به معلولین در طول تاریخ
از دیرباز تا چند دهه پیش در بسیاری از مناطق جهان نگرش عمومی نسبت به معلولین منفی
بوده است. جوامع کهن به افراد معلول خود به دیده ی نحوست یا حقارت می نگریست. معلول
«فرزند شیطان»، «دارای روح خبیثه» و «ثمره ی گناه» بود یا موجودی حقیر و شایسته
ترحم و محتاج مراقبت های دائمی.
رد پای این دیدگاه ارتجاعی را حتی می توانیم در دنیای اساطیر ملل جهان نیز جستجو
کنیم. معلولان حتی در «ایرانویچ» (بهشت گمشده آریایی های هند و ایرانی) جایگاهی
نداشتند:
«... در ایرانویچ، اهورامزدا با ایزد مینویی انجمن بیاراست و جم گفت به جهان زمستان
سختی خواهد رسید و برف به چندین ارش ببارد. یک ثلث از جانوران هلاک شوند. برای
جلوگیری از آن و بقای نسل جانداران باید باغی به نام وره بنا کنی... در آنجا
چهارپایان خرد و بزرگ و سگ ها و مرغان و شعله های سرخ آتش را گرد آوری... مردان و
زنانی را که روی زمین بهترین و زیباترین هستند، در آنجا جمع کنی و اشخاص و حیوانات
ناقص الخلقه را در آنجا راه ندهی...»
معلول از «ایرانویچ» رانده شد. به «اتوپیا»ی افلاطون راهی نیافت. در قرون وسطی به
جرم مضحک ساحری و داشتن روح پلید و پلشت شیطانی به صلیب آتش کشیده شد. صلیب از پی
صلیب، آتش از پی آتش، در عصر رنسانس هم چنین شد که این «عیسای باز مصلوب» در معبد
طلایی ساخته و پرداخته «داروینیزم اجتماعی» و «نهیلیسم» قدرت شیفته، به دست
«پیامبران دروغین اندیشه» ذبح شود، از آلمان «رایش سوم» نیز بگریزد تا خوراک
کوره های آدم سوزی وی نگردد.
حتی شرق مهربان نیز با او نامهربان بود و «ضعیف» اش می خواند و در گوشش می خواند:
«در نظام طبیعت، ضعیف پایمال است» گویی جز آغوش پر مهر انبیا مأوایی نداشت.( مشکور،
محمد، ایران در عهد باستان)
در شاهنامه ی فردوسي نیز به این موضوع پرداخته شده است چنان که زال به سبب سپيدي مو
شوم تلقي ميشد و توسط سام در بيابان رها ميشود و البته به سبب تواناييهايي که
کسب ميکند به مقامی بالا دست مييابد و شخصيت نجات دهنده پيدا ميکند. در نقدي بر
شخصيت زال ميخوانيم: «زال براي جبران سرخوردگيهاي ناشي از مشكلات جسمي خود، يك
سري كنشهاي جبراني را ناخودآگاه در پيش مي گيرد كه نتيجة آن، رسيدن به مقامي است
كه ديگران از دست يابي به آن محروم اند» (نقد و بررسي روانكاوانه ی شخصيت زال از
نگاه آلفرد آدلر). شخصيت پردازي فردوسي براي زال و تبديل او به انساني تاثيرگذار
علی رغم داشتن تفاوتهاي فردي در نوع خود قابل تأمل است که عمق حکمت و آگاهي او را
نشان ميدهد.
البته سال ها باید می گذشت تا جهان خیر و رستاخیز پرشکوه معلولان را به چشم ببیند و
باور کند، اما این بعثت فرخنده حاصل نیامد، مگر در سایه صبر و تلاش سخت کوشان
معلولی که «ناتوانی» در پیش پای اراده-شان سپر و نیزه فکند و زانو خماند.
همان طور که ذکر شد مشاهده می شود که با تحول نگاه جامعه به افراد داراي معلوليت،
با افزايش دانش و آگاهي جوامع و وقوع جنگهاي جهاني و حضور قهرمانان اين نبردها در
عرصههاي اجتماعي پس از جنگ، جوامع به تدريج نگاه سنتي به معلولين را کنار گذاشتند
چرا که نميتوانستند ديگر نسبت به چنين افرادي مانند گذشته نگاه کنند و به مرور
زمان و افزايش دانش پزشکي و علوم اجتماعي افراد داراي معلوليت نيز به پا خاسته و
به دنبال احقاق حقوق چند هزار ساله شان وارد جامعه شدند و به جهت اشکالات و
ناکارآمديهايي که در مدلهاي برخورد با معلولين از جمله مدل طبي وجود داشته تعاريف
جديدي را ارائه کردند که هم اکنون شاهد آن هستيم. «مدل اجتماعي» نوعي نگاه به افراد
داراي معلوليت است که توسط خود اين افراد تعريف و ارائه شده است. معرفي اين مدل
باعث شد که به جاي پرداختن به معلوليت افراد به عنوان مسئله اي فردي، توجهها به
سمت جامعه، محيط و فرهنگ حاکم بر آن معطوف شود و به جاي صرفا درمان افراد داراي
معلوليت به گونه اي جامعه را تغيير دهند که بتواند دربرگيرنده تمامي افراد با هر
شرايطي باشد. در اين مدل، تغيير در جامعه و مسائل فرهنگي از اين جهت انجام ميشود
که نگاه ترحم آميز به معلولين همانند عاملي بازدارنده براي حضور فرد داراي معلوليت
عمل ميکند و سدي پيش روي مشارکت و حضور فيزيکي معلولين در جامعه قلمداد ميشود. در
جوامع در حال توسعه، عدم تحقق کامل مدل اجتماعي باعث ميشود افراد داراي معلوليت با
دريافت تکنولوژيهاي پيشرفته، وارد دنياي مجازي شده و موجبات انزواي آن ها فراهم
شود که خود نتيجه توسعه يافتگي نامتقارن است. اما تغيير در محيط شامل مناسب
سازيهايي است که عموما به عنوان وظيفه دولتها از آن ياد ميشود تا هر فردي با هر
ميزان توانايي بتواند در جامعه حضور فيزيکي داشته باشد و موانع محيطي به عنوان عامل
بازدارنده براي اين مشارکت عمل نکند.
در اين نگاه، معلولين در صورت قرار گرفتن در فضاهايي که از نظر فرهنگي، اجتماعي و
محيطي به حدي رسيده اند که آمادگي پذيرش معلولين را دارند، هيچ تفاوتي با ساير
افراد نخواهند داشت و قادر خواهند بود همانند ساير افراد به ارائه خدمات و
نقش آفريني در جامعه خود بپردازند. براي درک بهتر ميتوان فرد داراي معلوليتي را در
نظر گرفت که با ويلچري مناسب با وضعيت جسمي خود در ساختماني که از نظر مناسب سازي
داراي شرايط خوبي از نظر سطوح شيب دار (رمپ) ، بالابرهاي استاندارد، سرويس بهداشتي
مناسب سازي شده و عرض مناسب درها باشد را در نظر گرفت و به راحتي ميتوان دريافت که
چنين فردي در چنين محيطي که حتي براي استفاده ساير افراد هم ايده آل است هيچ نوع
محدوديت و معلوليتي را احساس نخواهد کرد.
ميزان استقبال از اين مدل و محبوبيتي که به خاطر نگاه انساني اش به معلولين يا هر
فردي که به نوعي متفاوت است همواره در حال افزايش است. در واقع آن چه مدل اجتماعي
پيشنهاد ميکند اين است که جامعه و موانع موجودش باعث ديده شدن معلوليت افراد
ميشود و تنها با تغيير جامعه، محيط و فرهنگ حاکم، اين افراد با دريافت ابزار و
تکنولوژيهاي کمک کننده ميتوانند در جامعه حاضر شوند و همانند ساير افراد در
عرصههاي اجتماعي، علمي و سياسي نقش مؤثري داشته باشند.
روند تدریجی تغییر نگرش نسبت به معلولین و تحول سیستم های توانبخشی در دنیا
تهیه و تنظیم: صدیقه بختیاری شهری کارشناس ارشد علوم تربیتی مدیر گروه و مدرس دانشگاه علمی کاربردی بهزیستی
منابع:
ایران در عهد باستان، محمد مشکور
جزوه ی کلاس درس آقای دکتر کمالی
اینترنت
|