شهربانو(دختربچهی توانجوی همدم) که بهرغم شادی و جنب وجوش ذاتی، تا این اواخر قادر به تحرک نبود و به تازگی با کمک تیم توانبخشی رمقی تازه در پاهایش یافتهاست، حالا هر روز پنجره نگاهش را به سمت هر چه خوبی دراین دنیاست میگشاید. او مشتاقانه لباس میپوشد و با زمزمهی دعایی در دل، از سرای مهر(بخش مراقبتهای ویژه) راهی مدرسه فتح المبین میشود. شهربانو، انگار در میان افکار بکر و زلالش این نکته را میداند که دعا قضا را بر میگرداند، هر چند که آن را در تقدیرش قطعی کرده باشند. وقتی خوب به عمق نگاهش خیره میشوم، اطمینان پیدا میکنم که او این روزها در زندگیاش، منتظر معجزه ای بزرگ از طرف خداست. شهربانو که هر روز دروازهی قلبش را با کلید عشق باز میکند، شوق همبازی شدن با دختران مدرسهی فتح المبین، به پاهایش توانی تازه میبخشد. دختر مهربان و پرنشاط سرای مهر همدم در کلاس حرفه آموزی مدرسهی فتح المبین، سوزنی پلاستیکی را با عشق به دست میگیرد و اولین مراحل را برای خلق آثار هنری، صبورانه طی میکند. نگاه مشتاق شهربانو و لبخند دلنشینش بارقه های امید را در دل دختران سرای مهر پدید آورده و با موجی از انرژیهای مثبت، حال و هوایی تازه به دل و روح آنها بخشیده است. او، حالا با صدای خندهاش انگار میخواهد به همه بفهماند که باید افکار غبارگرفته را ذهن بزدایند و زنجیرهای غم و اندوه را از دلهایشان باز کنند تا بال پرواز بیابند و دلی آسمانی از خدا هدیه بگیرند. |