وقتی به موضوع برنامهی فیتیله و تعطیل شدنش فکر میکنم، اول از همه این پرسش به ذهنم میرسد که؛ کدامیک از ما میتوانیم مدعی شویم در زندگی هیچگاه اشتباه نکردهایم؟ به باور ما مسلمانها- و بخصوص ما شیعهها- در این جهان با جغرافیای بزرگ و در تاریخ طولانیاش، غیر از خدای دانا و معصومین علیهمالسلام، هر انسانی ممکن است مرتکب خطا شود و حتی برهمین اساس، برخی انسان را جایزالخطا نیز دانستهاند. روی همین حساب، خردمندان معتقدند حقیرترین انسان کسی است که خود را معصوم مطلق بداند و یقین کند که خطا و اشتباه به رفتار وگفتارش راه ندارد! نظر به این واقعیت، به جرئت میشود پرسید که؛ چنانچه امکان اشتباه از آدمی سلب شود، برای اقدامات درست و بیاشتباهش چه ارزش و اعتباری میتوان قایل شد؟ و اگر ما- باتمام ضعف وسستی و قوت و درستی رفتارمان- قادر به قبول و تحمل یا پذیرش و بخشش اشتباهات خود و دیگران نباشیم، آیا همایش و هماندیشی و همدلی، میسر خواهد شد؟ این مقدمهی کوتاه را نوشتیم تا بیتعارف برویم سر اصل مطلب: ماجرای غمانگیز پیشآمده در شبکهی2ی تلویزیون و آنچه روزهای اخیر پیرامون برنامهی قدیمی فیتیله و هنرمندان معروف این برنامهی محبوب به وقوع پیوست، جای چند تامل جدی دارد؛ اگر صادقانه بنویسیم و نخواهیم به قولی ماستمالی کنیم، مضمون و محتوای برنامهای که منجر به تعلیق فیتیله شد، البته وهنآمیز و برخورنده بود. با اینحال، همه بهویژه آنها که دستی در برنامهسازی دارند، بهخوبی میدانند در برنامهسازی تلویزیونی- مخصوصا اگر با اجرای زنده و انبوه توام باشد- امکان بروز چنین اشتباهاتی فراوان است چراکه، بار اصلی چنین برنامههایی بر دوش بداههگویی و بذلهپرانی است و درچنین مواقعی همیشه احتمال اظهار کلمات و نظرات ناسنجیده و مدیریت ناشده وجود دارد. درک همین واقعیت است که در جهان رسانه، همواره ظرفیت مخاطب را شکل میدهد و در مواقع حاد، مسایل را بر مدار مدارا پیش میبرد. با اینحال، اعتراضی که به آن چند دقیقه برنامهی خاص صورت گرفت، تا حدی همه را شوکه و مستاصل کرد چرا که بههیچ وجه نتوانستند تناسبی بین عمل و عکسالعمل ببینند. ماجرای فیتیله ازهردوسو غمانگیز بود؛ هم از سوی برنامهسازان و هم از جانب معترضین. با این حال، باید یادمان باشد که برنامهسازان مرتکب خطایی شدند که امکان کنترل و مدیریتش فوت شده بود اما معترضین مرتکب رفتاری شدند که بر اثرات وتبعاتش بهخوبی واقف بودند و برآن نیز اشراف کامل داشتند! بیآنکه لختی درنگ و از خود سوال کنندکه: مگر این هنرمندان، همانها نیستند که بیش از20 سال تمام کودکانمان پای برنامههاشان نشستند، با شوخیهاشان خندیدند، بازیهاشان را پسندیدند و با حکایاتشان سرگرم شدند، بسیار نکتهها که آموختند و بیش از دونسل، کودکی خود را به یاری آنان به دانایی و توانایی و رشد پیوند زدند؟! مگر میشود به همین راحتی یادمان برود که همین عموهای فیتیله، چه بزرگوارانه و فروتنانه به موسسهی همدم آمدند و برای اینکه لبخندی بر لب دختران معصوم توانجوی این خانه بنشانند، چه بی دریغ و چه بی دروغ، هرکاری که بلد بودند، اجرا و هرنقشی که میدانستند، ایفا کردند؟! مگر میشود هزاران برنامهی سازنده و آموزندهی این گروه فراموشمان شود؟ بهراستی، چگونه است که ما به این راحتی و به این زودی خوبی دیگران یادمان میرود؟! باچنین رویکردی، آدم حق دارد که نگران فردا باشد. جهانی که آدمهایش منتظرند تا با اولین اشتباه، دودمان هم را به باد دهند، حقیقتا چه دلخوشی و حلاوتی برای زیستن خواهد داشت؟ |