همدم، یک اسم رمز است و یک بهانه برای آدمهای باحالی که میتوانند از آن، بهترین خاطرهها را بسازند و در دل اهالی این خانه، یک گوشهی خوش دست و پا کنند. بعضی از همین آدمهای باحال هم هستند که راه دلها را خوب بلدند و برای ورود به آن بهانه و مقدمه هم نمیخواهند. این آدمها، همیشه و در همه حال، در فضای همدم پیدایشان میشود و لبخند باصفایشان درست مثل آینهای که رو به خورشید گرفته باشند، خیلی وقتها درگوشه وکنار موسسه برق میزند. این آدمهای همواره همراه و همدل موسسهی همدم، کم نیستند. شما خیلیهایشان را میشناسید. اصلا خود شما هم احتمالا یکی از آنها هستید. «مهندس جنید» هم یکی از آنهاست. یکی ازآن مهندسها که کارش تنها به مهندسی شرکت آب و فاضلاب مشهد محدود نمیشود... او به مهندسی دلهای مشتاق و نگاه منتظر اهالی همدم هم خوب وارد است. مهندس هم مثل شما دوست ندارد خیلی تعریف و تعارف بشنود. آدم خوب که برای این حرفها دنبال کار خیر نمیرود. ما هم که اینها را مینویسیم فقط میخواهیم بگوییم که حواسمان به مهربانی و معرفت شما هست. حالا، به همین مقدار اکتفا میکنیم. اما یادمان نرود که اشارهای به اصل ماجرا و بهانهی نوشتن این سطرها هم بکنیم: همین دو شب پیش بود که شام بچههای همدم، با سفرهای که به محبت آقای مهندس جنید و حضور همکاران بزرگوارش در شرکت آب و فاضلاب مشهد -که جناب مهندس طباطبائی مدیرشان هم یکی ازآنها بود- تبدیل شد به یک شام شیرین و شورآفرین؛ در فضای رو باز موسسه، بساط پیتزا پهن بود برای تعدادی از دخترهای همدم و البته همکاران ما و میزبان مهربان، عرقریزان و بدوبدوکنان، به کار پذیرایی مشغول بودند... بچههای همدم هم البته کم مایه نگذاشتند؛ هم خوشحال بودند و هم مریم شادکانی به نیابت از آنها سپاس گفت و برای صاحب سفره، آرزوی خیر و برکت کرد. بچههای گروه سرود هم مثل همیشه گل سرسبد بودند و با اجرای سرودهای مخصوصشان، مثل تاج روی سر ما همدمیها درخشیدند و به ما عزت و اعتبار بخشیدند. البته خانم دکتر حجت هم مثل همیشه با حضوری مادرانه و مدیرانه، درکنار بچهها و میهمانانِ میزبان، بود و قبل ازهمه مراسم خوشآمد و سپاس را بهجای آورد. در ادامه اتفاقات قشنگ و دلچسبی دیگری هم افتاد؛ گفت وگوی دلگرم کننده و محبتآمیز میهمانها با دختران سرای مهر و بعد حضور در کارگاه گلیمبافی و دیدار با بقیهدخترهای هنرمند این خانه از جملهی این اتفاقها بود. البته میشد عکسهای خوبی هم از این دیدارشامانه و فضای پیتزایی گرفت که این یادداشت کامل بشود اما بنای نیکوکاران بر دیدهشدن و انعکاس خبر نبود و نیست و همین یکی دو عکس را هم راقم این سطرها با موبایل اسقاطیاش، دزدکی گرفت! |