عصر شنبه یازدهم شهریور، با جمع 30 نفرهای از فرزندان و همکاران همدم، رفتیم سرکوه. سر کوه که نه، رفتیم به کوهسر. رفتیم تا در حواشی همین شهر درندشت و دلگیر خودمان، نسیم خنده و خوشحالی بوزد به روح ما و دخترانمان. اسباب خیر و بهانهی این مهمانی را دوست نیکوکار بچههای همدم، وحيد محمودي فراهم کرده بود که مدير موسسهی فرهنگي هنري خورشيد حكمت پارس است و تهیهکنندگی «سیرک بینالمللی اوکراین و ازبکستان» را برعهده دارد. سیرکی که در محوطهی مجموعهی کوهسر این شهر خیمه و هرگاهش را علم کرده و از یکیدوروز پیش تا 22 شهریور قرار است میزبان زائران و همشهریان مشهدی باشد و از آنان با عصرانهی لبخند و آکروبات و بندبازی و شوخی، پذیرایی کند. خلاصه که مجموعهای از «اوف»ها و «کو»های ازبک و اکراینی و یک ابوالفضل وطنی دور هم جمع شده بودند و در فضایی مطبوع، به ارائهی برنامههای متعدد پرداختند و بعد از یک ونیم ساعت، حال ما و دختران همدم را حسابی خوش کردند. برنامه خوب بود و میباید از آقای محمودی و همکارانشان اساسا تشکر و برای کارشان آرزوی رونق و گرمی بازار کنیم. البته یادمان باشد به آقای عوضزاده راننده و یاور عزیزی که با اتوبوس خودش همیشه در خدمت بچههای همدم است هم، خستهنباشید و سپاس بگوییم. در عین حال فقط برای ارضای حس کنجکاوی روزنامهنگارانهی خودمان میگوییم: وقتی هنرمندان ایرانی و هموطنان خودمان برنامههای مشابه این سیرک را در سالهای اخیر بههمین خوبی اجرا کردهاند، دلیل دعوت از سیرکبازارن خارجی را خیلی نمیشود فهمید. شاید نکته در ارزان بودن نیروی کار خارجی نهفته باشد و شاید هم مساله اینجاست که ما اصولا خارجیها را بیشتر از خودمان قبول داریم. اگر چنین باشد، شاید که در نگاه فرهنگی خودمان باید تجدیدنظر کنیم. و این را هم باید درنظر داشت که توقع ما جماعت از یک سیرک خارجی به مراتب بیش از اینهاست و این ممکن است مشکلساز باشد. هرچه بود، به ما حسابی خوش گذشت و شاهد مدعا هم اینکه؛ وقتی داشتیم با سحر جان از در مجموعهی کوهسر خارج میشدیم، آقای محمودی که برای بدرقهی دختران همدم ایستاده بود، پرسید: چطور بود؟ سحر به جای جواب دادن، پرسید: شما؟ گفت: من محمودیام، وحید. و سحر ذوقزده و خندان گفت: تو عشق منی وحید جان! |