دلنوشتاری برای گرامیداشت روزجهانی ناشنوایان با کلامی بیجان به سمت من آمد و به دلش و کف دستش اشاره کرد! مثل هر مادری، اولین چیزی که به ذهنم رسید تجویز چای نبات بود. زهرا، چای را خورد و با تکاندادن پراحساسِ دستانِ زیبایش، آسمان و ریسمان را به هم بافت ولی بازهم از فهمیدن دردش عاجز بودم! مادرش نبودم اما احساس مادرانهام با همین حرکاتش، گل کرد. دستش را گرفتم و تا کلینیک مرکز باهم رفتیم. در بین راه طوری به ایما و اشارههایش دقت میکردم و با جدیت پاسخ میدادم که گویی سالهاست مربی ناشنوایان هستم. ولی واقعیت این بود که حتی کلمهای از رفتار و گفتارش نمیفهمیدم!!! پرستار با لبخند متین همیشگیاش از ما استقبال کرد. گفتم زهرا دلش درد میکند. بعد از معاینه تشخیص داده شد که دل دردی در کار نیست! تنها راه حل، پیدا کردن مربیاش نیره بود که زبان اشاره را خوب میدانست. پیدایش کردیم و حرفهای زهرا را برایم معنی کرد. خیلی ساده، گفت که دارد میگوید: " دلم تنگ شده برای مادرم... چرا مدتی طولانی است که به دیدنم نیامده؟ فقط میدانم در خیابانها فال میگرفت. اما نمیدانم الان کجاست؟! " تردیدی گنگ از این درد نهفته به دلم چنگ انداخته بود. نمیدانستم بابت این تجویزم بخندم یا گریه کنم؛ بی تردید چه درد دلهایی از دلِ زهراهای دنیا بر آمده و سعی شدهاست که با چای نبات برطرف شود... و البته بیتاثیر مانده و فریادِ آرزوها در آوایی گنگ و نامفهوم، گم و ناپدید شده است. "ناشنوا" توانش در گفتن و شنیدن نیست. با نگاهش و حرکات دستش باید بگوید. او هم، آواز گنجشکان را میشنود و دوست دارد. صدای برخورد آب به سنگهای کنار ساحل دریا را دوست دارد. باید بگوید که او هم با تمام توانمندیهایش غم بعضی از نبودنها و نفهمیدنها در دلش گداخته میشود و گاهی به صورت شبنمی از زلال چشمانش فرو میچکد. باید بگوید که برای شنیدن و فهمیدن حرفها و دردهایم صبوری کن و در کنار آوار آرزوهایم منتظر بمان تا از روح پر تلاطم و طوفانی ام برایت حرف بزنم. باید بگوید که وقتی از فریادهای بیصدا خسته و تمام بغض های عالم در دلش جمع میشود، لازم است لبخند تلخش در قابی بر دیوار دلهای ما آویخته شود تا یادمان باشد بعضی از فریادها شنیده نمیشوند اما وجود دارند... وقتش شدهاست که؛ فریادهای گنگ و لبریز خواهش اطرافمان را با گوش جان بشنویم و به احترامشان، سراپا گوش باشیم. روز جهانی ناشنوایان، روز یادآوری فریادهای ساکت و بهتهای معصوم، گرامی باد. مژگان_همايوني ( كارشناس مسئول امور فرهنگي) |