دوستداران همدم، لابد شنیدهاند که اولین گردهمایی ارکستر ملی ویژه (لگاتو) با حضور فرزندان هنرمند همدم در گرگان برگزار شد و البته خبردارند که؛ در این رویداد، گروه سرود فرزندان همدم به اجرای برنامه پرداخت و با استقبال و تحسین زیاد حاضرین هم روبرو گردید. بانی و برنامهریز اصلی این گردهمایی، بانویی نیکوکار است که این گزارش و گفت وگو، میخواهد شما را با او بیشتر آشنا کند: از میان درختان سرسبزِ جنگلهای شمال، نوای خوش پرندهها به گوش میرسد. اما خوب که دقت میکنی میفهمی این صداهای دلنشین آمیخته با ارتعاشِ ساز و آواز هنرمندانِ ویژهایست که آهسته و پیوسته نتها و کلمات را بر تنِ سازها و در حنجرههای معصوم مینوازند. مدتیست به همت بانویی هنرمند اتفاقی مبارک در جهانِ فرزندان کمتوان ذهنی رخ داده و "ارکستر ملی ویژه ایران" با عنوانِ "لگاتو" شکل گرفته و تمرینات خودش را آغاز کرده است. مریم گیلاسیان، کارشناس ارشدِ روانشناسی و موسس و مدیر مرکز جامع توانبخشی وحرفهآموزی بهکوش گرگان است و درحال حاضر بیشتر وقت خود را صرف انسجام و شکلگیری ارکستر ملی ویژه ایران می کند تا در سایهی هنر، بخشی دیگر از توانمندی های افراد معلول را با همراهی مربیان و همراهانش به نمایش بگذارد. او نگاهی فراموسسهای دارد و همهی سعی خودش را میکند تا کمتوانانذهنی واجدالشرایط از سراسر ایران، در این گروه هنری عضو بشوند. با او همراه میشویم تا دراین باره بیشتر بدانیم؛ چطور به دنیای افراد کمتوان ذهنی وارد شدید؟ « از زمانی که خودم را شناختم، همیشه در درونم علاقهی زیادی به همراهی با انسانهای ویژه احساس میکردم. از آن حسهایی که نمیشود خیلی در موردشان توضیح داد. برهمین اساس در رشتهی روانشناسی کودکان استثنایی در دانشگاه شروع به تحصیل کردم و در همان سالهای فارغالتحصیلی بود که بهزیستی موسسهها را به بخش خصوصی واگذار میکرد. بااشتیاقی که در درونم وجود داشت با همراهی همسرم (فرهاد قاسمی) مرکز بهکوش را در گرگان تاسیس کردیم که درآن زمان کارش را با دوازده پسر و بدون هیچ الگویی در ایران شروع کرد و الان هشتاد پسر بالای پانزده سال دارد که بصورت روزانه انواع رشته های صنایع دستی را درکارگاههای مختلف به آنها آموزش میدهد. علاوه براین موسیقی و سرود، تئاتر و هنرهای دیگری هم به پسرها آموزش داده میشود. این شروع کار من با این بچه ها بود.» ایدهی ارکستر ملی ویژه ایران(لگاتو) چطور شکل گرفت؟ « به دلیل علاقه شخصی من به موسیقی از دوران کودکی و آشنایی با سازهای آکاردئون و پیانو، علاوه بر روانشناسی، دوره پودمانی دانشگاه موسیقی و کنسرواتوار موسیقی را دررشته پیانو گذراندم و بعد ازآن از ۱۳ سال پیش تصمیم گرفتم با تلفیق روانشناسی و موسیقی فعالیتهای موسیقی درمانی را برای مددجویان به کاربگیرم. ابتدا هدفم فقط درمان بود و تمام فعالیت ها در همین راستا انجام میشد اما به تدریج متوجه استعداد موسیقی بعضی از مددجویان شده و سعی کردم برنامه ریزی منظمی برای آموزش این عزیزان انجام بدم. به همین منظور مدتی موسیقیهای خوب کلاسیک برای آنها پخش کردم تا قدرت شنیداری موسیقیشان تقویت شده و بعد از آن آموزش سازهای عرف را شروع کردم. در این مسیر به تدریج روشهای جدید برای آموزش نتخوانی به آنها کشف شد و بعد از گذر این سالها و تمریناتِ مستمر، حالا بچه ها با نواختن خیلی از سازها از جمله؛ پیانو، کاخن، انواع فلوت، گیتار آگوستیک، گیتار بیس، ملودیکا، ارگ، انواع بلز و... آشنا شده اند. بعد از تکنوازی نوبت به گروهنوازی رسید که آن هم آموزشها و سختیهای خودش را داشت. مدت زیادی طول کشید تا بچه ها دونوازی و بعد کار گروهی را یاد بگیرند. پس از گذشت چند سال و به ثمر رسیدن و دیدن اجراهای موفق گروه موسیقی پسران بهکوش، باخودم فکر کردم سرزمین ما یک ارکستر ملی دارد چرا از نوع ویژه اش را نداشته باشد؟ با همین فکر درچندماه طرحش را نوشتم و ابتدا با کارشناس هنری بهزیستی کشور؛ خانم دکتر فخری در میان گذاشتم. ایشان خیلی استقبال و برای حمایت اعلام آمادگی کردند. سپس گروه موسیقی "لگاتو" در ادارهی ارشاد گرگان ثبت شد و مدتیست که تمرینات خود را شروع کرده است.» لگاتو به چه معناست و چه هنرمندانی، از کجای ایران در آن مشغول به فعالیت هستند؟ « لگاتو یک اصطلاح موسیقی و به معنی متصل و پیوسته نواختن است. از آنجا که اعضای این گروه از شهرهای مختلف ایران گرد هم جمع میشن، این اسم به نوعی اتصال و پیوستن اعضای گروه رو به هم تداعی میکنه. در این گروه فقط افراد معلولِ کمتوان ذهنی و سندروم داون میتوانند عضو شوند و به عزیزانِ جسمیحرکتی و دیگر معلولیتها انشالله در گروههای دیگری پرداخته خواهدشد. در حال حاضر علاوه بر پسران موسسه بهکوش، چند نفر خواننده از نور و بابل و کردستان داریم و گروهی از نوازندگان از تهران، گیلان و شیراز ما را همراهی میکنند. گروه کُر دختران همدم هم هستند که با صداهای زیبایشان ما را همراهی میکنند. من برای شناسایی بچههای بااستعداد معمولا سفر میروم و سعی میکنم در خانواده ها و مراکز هنرمندان و بااستعدادها را پیدا کنم. از هرجای ایران که کسی معرفی شود ما استقبال میکنیم.» چطور با موسسهی همدم و دختران هنرمندش آشنا شدید؟ « سه چهارسال پیش که با بچه های موسسه بهکوش به مشهد آمده بودیم، به دعوت خانم آراسته از موسسه همدم بازدید کردیم. در کنار بازدید از کارگاهها و بخشهای مختلف موسسه، گروه موسیقی همدم بسیار قابل تحسین بودند و همان اول رقابتی بین پسران ما ودختران گروه موسیقی همدم شکل گرفت و باهم همنوازی کردند و آواز خواندند که این تجربه و خاطرهی بسیار زیبایی را رقم زد. از همان زمان اجرای مشترک بچهها با دختران همدم در ذهنم بود و باخودم فکر می کردم که این همه دختر هنرمند اینجا بودند و من خبر نداشتم، بنابراین ممکنه در موسسات یا خانوادهی دیگر افرادی از طیف کم توانان ذهنی باشند که آموزش دیده اند ولی هنوز شناسایی نشده اند. در واقع این موضوع هم در شکلگیری ارکستر ملی ویژه ایران نقش زیادی داشت و از آن زمان سعی کردم افراد بااستعداد بیشتری را پیدا کنم.» تاکجاها پیش رفتهاید؟ « بعد از هماهنگی با شهرهایی که بصورت مشترک همکاری میکنیم قرار شده که هرسه ماه یکبار اردوهای یک هفته ای برگزار کنیم تا اعضای گروه که جدا از هم تمرین کردهاند بتوانند در کنار هم کارکنند. براین اساس قرار است اولین میزبانی با لطف و عنایت مدیرکل بهزیستی استان گلستان؛ آقای دکترغفاری و همراهی معاون توانبخشی بهزیستی استان گلستان؛ آقای سلمانی در گرگان برگزار میشود و با صحبتی که شده معاون توانبخشی بهزیستی استان خراسان رضوی هم برای اردوهای بعدی اعلام آمادگیِ میزبانی کردهاند و تهران و دیگر شهرستانها هم شهرهای بعدی برای برگزاری دورهها خواهند بود. زحمت اصلی این کار بر دوش مربیان و مدیرانی سست که با بچهها در نقاط مختلف ایران کار میکنند؛ از جمله خانم پروین مدیرمرکز پروین درشهر نور، خانم ندا دهناد درشیراز، خانم نقوی مربی موسیقی در مشهد و موسسه همدم. بهرحال ما الان در مرحلهی تمرین هستیم و امیدوارهستم بزودی آمادگی و فضای اجرا فراهم شود.». از خاطراتی که با بچه ها دارید بگویید؟ (خانم گیلاسیان کمی فکر می کند و بعد با لبخند می گوید)؛ « چند سال پیش گروه موسیقی بهکوش دعوت شد به تهران برای اجرای موسیقی درمراسم رونمایی عملکرد یونیسف. بعد از از اتمام برنامه رییس یونیسف در ایران که یک آقایِ محترمِ سیاه پوست بود درحالی که به شدت تحت تاثیر قرارگرفته بود به پشت سن آمد تا از پسرهای ما تشکر کنند.ایشون با خوشحالی با بچهها دست میداد وبا شوق و هیجان میگفت: « Tank you... Tank you»، یکی از پسرهای بهکوش که قبلا چندتا از لغات انگلیسی را یاد گرفته بود برای ابراز احساسش رفت جلو و درحالیکه دست میداد، چند تا لغت رو با هم ترکیب کرد و گفت: « Tank you…you are a black board= ممنون از شما، شما یک تخته سیاه هستید.»، ما بهت زده بودیم و نمی دونستیم چطور باید ماجرا رو جمع کنیم ولی نمایندهی سازمان ملل در حالیکه به شدت و با صدای بلند میخندید جواب داد: « yes. you`re right!... you`re right… I`m a black board = درست میگی!... درسته! من یه تخته سیاه هستم...». دوستان سازمان ملل تعریف میکنند که این آقا تا مدتها از این خاطره به خوشی یاد کرده است.» دنیایی که در کنار این بچه ها دارید چگونه است؟ « من بیشتر از آنچه بخشیدهام، دریافت کردهام. زندگی با این بچهها نگاه مرا به اطرافم تغییر داده است. الان مدتهاست معلولیتشان را نمیبینم و این باعث شده که سعی کنم با قضاوت کمتری زندگی کنم. بخاطر احساسات و رفتارهای صادقانه و قشنگی که از آنها دریافت میکنم حال خوبی دارم. خیلی از چیزهایی که آدمها در عرفان و کلاسهای یوگا و مراقبه جستجو میکنند در کنار این بچهها می توان پیدا کرد که مهم ترین آنها زیستن در لحظه است. توجهِ همراه با مهربانی و صداقت چیزیست که این بچهها بیدریغ میبخشند.» در مورد مجله همدم نظری ندارید؟ « به نظرم همه چیز مجله خوب است؛ هم از نظر محتوا و هم طراحی که میتواند برای هرکسی جذاب باشد. فقط جای مطالب و نوشتههای خود بچهها در آن خالیست. حتی از سراسر ایران بچههایی هستند که میتوانند مطالبشان را بفرستند و برای همه خواندنی و جذاب باشد...» ( بخشی در مجله همدم باعنوان" نامه های رسیده" وجود دارد که آمادهی دریافت مطالب عزیزان است) آیا مطلبی هست که پیش از پایان گفتوگو بفرمایید؟ « بله... میخواهم یادآوری کنم که یکی از مهم ترین اهداف گروه لگاتو اشتغال زایی برای اعضای گروه است. پس از اتمام تمرینات یک ساله برنامه ریزی برای اجرا ی صحنه ای به شکل تورهای کشوری و حتی خارج از کشور درحال پیش بینی ست و درزمان اجرا با هرکدام از نوازندگان و خوانندگان براساس توانایی هنری و درجه ی اهمیت درگروه قرارداد مالی بسته خواهد شد. بنابراین درحقیقت با شکل گیری گروه لگاتو قراراست حداقل ۲۰ کم توان ذهنی به شغلی دست یابند که شاید خیلی از افراد با بهره هوشی نرمال هم طالب آن هستند. همچنین قرار نیست لگاتو گروهی باشد که فقط تعدادی افراد خاص در آن فعالیت کنند، بلکه باید فرصت و بستری باشد برای همه کمتوانان ذهنی هنرمند. افرادی خواهند آمد و افرادی خواهند رفت مثل همه ارکسترهای حرفهای. در این مسیر موسسات و خانوادهها باید تشویق شوند تا فرزندانشان را به سطح مناسب برای قرار گرفتن در این گروه برسانند. همچنین از افراد توانمند درزمینه ی مالی انتظار دارم چه به عنوان خیر و چه به عنوان اسپانسر گروه لگاتو را همراهی کنند چرا که این هدف جز با حمایت مالی گسترده و دقیق میسر نمی گردد. جا دارد از همهی عزیزانی که به هرشکلی همراه لگاتو هستند کمال تشکر را داشته باشم؛ از خانم دکتر فخری؛ کارشناس دلسوز هنری سازمان بهزیستی. از خانم آراسته که مرا با موسسه همدم آشنا کردند. ازآقای سلمانی که علاوه بر سمت اداری خود ( معاونت توانبخشی استان گلستان) یکی از همراهان خوب لگاتو هستند. از مربیان خوب و دلسوز موسیقی درشیراز، مشهد ، گرگان و گیلان .ازمدیران خوب مراکز؛ خانم دکترحجت و آقای شیرازینیا ( مدیران محتمر مرکز همدم) که فرصت همراهی را فراهم آوردند و به فرهنگ و هنر بها می دهند ، مدیریت مرکز پروین درشهر نورکه علاوه بر مدیریت، زحمت آموزش رو هم به عهده دارند و از مدیربرنامه های گروه لگاتو آقای فرهاد قاسمی. امیدوارم لگاتو پیوسته و همواره با همراهی تمام فرزندان کمتوان ذهنی این سرزمین در حال نواختن باشد و پیام آوری باشد برای رسیدن به صلح و آرامش و مهربانی در سراسر جهان.» |