تاثیر هنر بر یادگیری و توانمندسازی افراد كمتوانذهني کودکان عقبماندهذهنی به لحاظ رفتاری و به لحاظ علمی که موجب نقص در آنها شده است گروهی بسیار نامتجانس را تشکیل میدهند و برای شکوفا ساختن استعداد بالقوه و انسانی آنها نیاز به آموزشهای ویژه و خدمات مربوط به آن دارند. در این راستا، چهار هدف مبتنی بر آموزش برای اینگونه کودکان به شرح زیر مشخص شده است: -1خودشناسی -2 روابط انسانی -3 کارایی و توان اقتصادی -4 مسئولیت اجتماعی هدف هر نظام آموزشي آن است كه تغييرات مطلوب مورد نظر را در رفتار فراگيرندگان ايجاد كند تا تمام فعاليتهاي نظام اعم از آموزشي و غيرآموزشي به سمت آن سوق يابد. اما نظام آموزشي زماني از كارايي داخلي برخوردار خواهد شد كه با توجه به هدفهاي مدون، كمترين افت را داشته باشد. اشپيتز(1963) معتقد است كه در ساختار حافظه كودكان كمتوان ذهني نقص وجود دارد. او شواهدي ارائه ميكند كه حاكي از سستي سلولهاي كرتكسي در اين افراد است. از آنجا كه حافظهی افراد كمتوان ذهني داراي نارسايي است، فرايندهاي يادآوري نيز از اين قاعده مستثني نيستند. فرد براي ثبت موفق يك ماده در حافظهی بلند مدت، ابتدا بايد آن ماده را رمزگذاري كند، سپس آن را با مرور ذهني از حافظهی اوليه به حافظهی بلند مدت انتقال دهد و آن را به ساختار حافظهی بلند مدت بسپارد. بهطوركلي در مورد حافظهی كودكان كمتوان ذهني چنين نتيجه گرفته شده است كه: -1 كودكان كمتوان ذهني، در سازماندهي محركهاي درونداد، دچار مشكل هستند (اشپيتز 1968). - 2 كودكان كم توان ذهني در بهكارگيري راهبردهاي مرور ذهني براي نگهداري و انتقال دادهها از حافظهی كوتاه مدت به حافظهی بلند مدت داراي اشكال هستند (اليس 1970) -3 كودكان كمتوانذهني نميتوانند اطلاعات جذب شده را در موقعيتهاي جديد تعميم دهند (مك ميلان 1982) استفاده از برخي راهبردهاي ويژه میتواند نارسايي موجود درحافظهی كودكان كمتوان ذهني را بهبود بخشيده و فرايند يادگيري را در ايشان تسهيل كند. یکی از این مدلهای یادگیری، هنر میباشد که تأثیر بهسزایی در یادگیری اینگونه افراد دارد. موضوع هنر مبحث ویژه و گستردهای است که نمیتوان درباره آن به اختصار سخن گفت. زیرا هیچ فردی نیست که با هنر آمیختگی نداشته باشد و آن را در حواشی زندگیاش ملاحظه ننماید. هنر شکوفایی و کمال استعداد انسانی است. اگر به تاریخ زندگی و گذشته انسانها بنگریم میتوانیم اهمیت آن را در زندگیشان احساس کنیم. چون همواره تاریخ زندگی انسانی و تشکیل تمدن بشری مدیون هنر و ویژگیهای آن است. هنر به انسان آرامش میبخشد، روح کنجکاوی، تحقیق و سازندگی را در وی بیدار میسازد. احساس پوچی و بیهودگی را از او دور نموده، فرایند سازندگی، خلاقیت، تولید و آفرینندگی را در وی بوجود آورده، زندگیاش را قرین خوشبختی و سعادت مینماید. در هنرهای نمایشی و تجسمی ما با بازیگری هنرمندان روبرو هستیم؛ نقش آفرینی افرادی که میتوانند الگوهای اجتماعی را در قالبهای خاص شخصیتی جایگزین کرده و آن را به تصویر و بازی بکشانند. در تئاتر که الگو و مبدأ اصلی هنرهای نمایشی به شمار میرود، حالتها، تصورات، اندیشهها و آرمانها، تخصیلات و رفتارهای عینی به طریقه مشخصی تدوین شده و به مشاهدهکنندگان ابراز و القاء میگردد. یک نمایش (بازی و بازیگری) علاوه بر برخورداری از محتوی و کیفیت بالایی درزمینههای اجتماعی، اخلاقی و انسانی باید ابهامات و معضلات اجتماعی را حل نموده ارائه دهنده راه حلهای مشکلات باشد. هدف از هنر تسهیل زندگی انسان است ولی این امر وقتی میسر میگردد که هنر بتواند موانع و مشکلات را به نحو ممکن رفع کند و راهنمای تحقق فرایندهای مثبت رفتاری شود. هنر و افراد کمتوان ذهنی: اغلب تصور میشود که هنر یک موضوع جنبی برای کودکان عقبماندهذهنی است. درصورتیکه هنر اهمیت بسیار زیادی در یادگیری کودک برای فرایندهای خواندن و نوشتن و انجام ریاضیات دارد، بطوریکه شخص ممکن است در محیط اجتماعی وظایفی را به عنوان یک فرد بزرگسال یاد بگیرد. بحث ما بر سر این است که هنر نه تنها جهت رشد کودکان استثنایی و عقب مانده اهمیت دارد بلکه ضروری و اساسی نیز هست. وقتی یک طرح هنری به کودکان عقب مانده نمایش داده میشود نخستین عکس العمل بعضی از آنها همیشه این است که من نمیتوانم آن را انجام دهم. آنان حس نمیکنند که قادر به یافتن و داشتن چیزهای باارزش باشند. برخی از آنها هرگز در زندگیشان کاری را تمام نکردهاند و بسیاری از مواقع شکست خوردهاند. وقوف بر چنین موضوعی از جهت تقویت اعتماد به نفس در این بچهها برای تغییر احساس «من نمیتوانم» به «میتوانم» خیلی مهم است. دلیل آنکه این بچهها میگویند «من نمیتوانم این کار را انجام دهم» معمولاً بخاطر ضعف در بکارگیری از مهارتهای دستسازشان است. مهارتهای دستساز در هنر، عامل خلق محصولات هنری است و بنابراین محرک بزرگی در پیشرفت میباشد. به علاوه موجب شادمانی کودک گشته، وی را به پیش میراند. اگر چه فرو بردن یک قلممو در قوطلی رنگ، نیاز به تطابق و هماهنگی دارد، با این حال نقاشی نوعی سرگرمی است که میتواند باعث خلق آثار زیبا شود. آموزش هنر به کودکان عقبماندهذهنی: بهترین تحریک هنری، نمونه کاری سادهای است که انجام شده باشد. به کار بستن انگیزش کلیشهای در کلاس اصولی برای کودکان عقب مانده پوچ و بیهوده است و ثمری نخواهد داشت. زیرا وسعت توجه آنها به اندازه کافی اندک است تا چه رسد به آنکه بخواهند در موضوعهای استعاری باریکبینی کنند. ولی همانطور که گفته شد میتوان با نمایش یک نمونه از آنچه آنها در حال ساختنش هستند. ایجاد انگیزه کرد و این نوع انگیزش اشکالی نخواهد داشت. آن الگو (نمونه) به منزلهی یک ابزار آموزشی ضروری در هنگام کار کردن با کودکان عقبمانده میباشد. اهداف آموزش هنر به کودکان عقبماندهذهنی همواره بدین قرار است: -1 تقویت اعتماد به نفس -2 پیشرفتن دادن مهارتهای دست ساز -3 افزایش معلومات -4 لذت بخش بودن برای کودک مهمترین ابزارها جهت آموختن هنر به این بچهها در هیچ طرح درسی وجود ندارد وفقط مشاهده نزدیک و انعطاف پذیری زیاد آنان است که مؤثر میباشد. تجربهی هنری بایستی سبب ساخته شدن شخصیت و منش گردد بدین لحاظ فراورده نهایی با حاصل کار باید متعلق به کودک باشد. الف: تأثير هنرهاي نمايشي نمایش میتواند اثر مثبت و بالقوهای برای ایجاد خلاقیت به وجود آورد و به عنوان عامل ارتباطی سبب تخلیه درون فرد بیمار شود و از طریق روند تماس و ارتباط با گروههای شرکت کننده زمینه بهبود و تغییر فراهم گردد. حركات نمايشي به عنوان وسيله آموزشي موجب تشويق و توسعه توانايي فردي در قلمروی زندگي اجتماعي و مسئوليت پذيري در محيط زندگي است. از ميان اين تواناييها مي توان از توانايي كاربرد مناسب احساس، ادراك قوه استدلال و تخيل، قدرت تمركز حواس و مهارتهاي كلامي، فيزيكي و كنترلهاي عاطفي نام برد. حركات نمايشي وسيلهاي است براي شناخت كارآيي فردي و كاربرد اين استعداد در بازگويي و بازسازي يك موضوع تلقي گشته و در نتيجه از خودشناسي و حضور در فعاليت جمعي و برقراري پيوند بين اين دو مقوله به همان هدف كلي آموزش و توانمندسازی كه يافتن مناسبات رفتار فردي و تقاضاهاي اجتماعي است دست مييابيم. كودكان توسط تمرين در حركات و فنبيان مطالب و مقاصد خود را با ژست و كلام نمايان ساخته و يا توسل به شيوه حركتي و بيان اسرار درون خويش را روي صحنه نمايش نمايان ميسازند. به آموزگاران خويش فرصت ميدهند تا روحيه آنها را بازشناسند. نمايش هماهنگي و برقراري نظم و انضباط لازم در پرورش قواي مغزي كودكان و نوجوانان را مورد دقت قرار ميدهد. بكارگيري هنرهاي نمايشي در ارتباط با اين كودكان نتايج و فوايد بسيار مهمي در زمينه تعليم و تربيت آنان و هم چنين اوليا (حتي مربيان تربيتي) دارد. اين اثرات سودمند در ذيل به اختصار مطرح گرديده است: -1باعث ايجاد سرعت يادگيري در كودكان كمتوان ذهني مي گردد. -2سبب سادگي روشها و انعطاف پذيري انجام كار در مورد اين كودكان (كه دستورات شفاهي و مستقيم كاربرد مؤثري براي شان ندارد) ميگردد. - 3نمايشها سبب ميشوند كه نتايج ومحتواي تربيتي نمايش در ذهن كودكان بيشتر تثبيت شده از فراموشي مكرر آنها جلوگيري نمايد. - 4انتقال مسائل آموزشي و يادگيري بسياري از مهارتهاي خودياري از طريق مشاهده اين نمايشها و ايجاد تعادل و بهداشت رواني براي كودكان. ب: نمايش عروسكي در دوران آمادگي و سالهاي اول ابتدايي از عروسكها در كلاس به سه طريق ميتوان استفاده كرد: -1 قصه گويي با استفاده ازعروسك. -2 ساخت عروسكهاي ساده، بازي نمايشي با آنها توسط كودكان. -3اجراي نمايش عروسكي براي كودكان توسط مربي در قصه گويي با استفاده از عروسك و با توجه به اهداف آموزش دروس (فارسي، رياضي، علوم) ميتوان به يادگيري كمك شايان توجهي كرد. در ارتباط با اجراي نمايش عروسكي كودكان به بيان عقايد، سخن گفتن، بيان افكار و خواسته ها، احساسات و عواطف ميپردازند. كودكان با استفاده از تخيل زنده و روشن خود ميتوانند به همه اشياء عادي حيات ببخشند. يك كودك بر اساس نيازهايي كه دارد ميتواند به يك توپ و يك قطعه پارچه و يك صندلي شكل انساني بدهد. يا از يك لوله كاغذي و مقداري پنبه و پارچه بتواند يك عروسك مشخصي براي خود بسازد و آنرا هميشه همراه داشته باشد. اگر در عروسك سازي به بچه ها اجازه فعاليت آزادانه در استفاده از وسايل را بدهيم و تنها درصورت لزوم به آنها كمك كنيم آنها ميتوانند عروسكهايي با خصوصيات و شخصيتهاي مرتبط با خودشان بسازند، هر چند به نظر بزرگترها اين شخصيتها بيمعني باشند اما براي بچهها به اندازه انسانهاي، اطرافشان واقعي هستند. ج: فعاليتهاي ريتميك از ديگر تكنيك هايي كه در دهههاي اخير به صورت علمي در افراد و دانش آموزان كمتوانذهني به طور وسيعي مورد استفاده قرار گرفته است استفاده از فعاليتهاي موزيكال است مربي ميتواند با استفاده از مهارتهاي موزيكال در بهبود كاركرد جسمي- رواني و واكنشهاي عاطفي و اجتماعي افراد به نتايج مطلوبي برسد. كمك به رشد تواناييهاي حركتي، تحصيلي و ارتباطي از ديگر مزاياي استفاده از اين مهارتها است. موسيقي دو ويژگي عمده يا دو ركن اصلي دارد كه عبارت است از ريتم و صدا: ركن ريتميك موسيقي میتواند براي تسهيل و بهبود دامنه حركات، سرعت تعليم، نظم و آهنگ، تنفس كردن و سبك سازي افراد مورد استفاده قرار گيرد (ميلر 1971) بنا بر گفته گفلر (1984) يكي از محورهاي عمدهاي كه مي توان در برنامههاي موسيقي درماني براي افراد ناتوان در يادگيري به كار برد استفاده از فعاليتهاي موزيكي براي ارائه و يا شرح مفاهيم و جريانهاي ويژه تحصيلي است. بر اساس تحقيقات انجام شده توسط تالكنيگتون و هال (1970) و واكلر (1972) موسيقي میتواند به عنوان يك تقويت كننده، عملكرد گفتاري و تكلم آزاد افراد كمتوانذهني را بهبود بخشد. بنابر پژوهشهاي كي (1981) كودكان چند معلوليتي نيز ميتوانند مفاهيم تحصيلي مانند رنگها، اعداد و اشكال را از طريق فعاليتهاي موزيكي ياد بگيرند. د: نقاشي برخي از كودكان كمتوانذهني به علت شدت معلوليتشان هرگز قادر به رسيدن به مرحله بازنمايي و ترسيم نمادين نقاشيها نخواهند بود با اين حال اگر توان رشد را در اين زمينه دارا باشند لزوم پرورش اين توانمندي از سوي درمانگر و معلم احساس خواهد شد. كودكان آموزش پذير بخصوص زماني كه تحت آموزش هاي شناخت رنگ و كشيدن پرسپكتيوهاي حتي ابتدايي قرار مي گيرند به روشني تجسمات نسبتاً دقيقي را از محيط اطراف و اشيايي را كه در آن قرار دارند ظاهر ميسازند. و به عبارت ديگر تركيب دقيقي از رنگ ها تجسم بخشيده ابعاد را نيز بطور نسبي در طرح هايي كه مي كشند رعايت مي نمايند. فراموش نمي كنيم كه به هر حال به علت عملكرد غير كامل توانشهاي ذهني نقاشي اين كودكان نيز كه به نوبه خود تجلي گاهي از فرايندهاي عالي عصبي شان مي باشد در مقام مقايسه با كودكان عادي غير پخته و نارسا مي باشد. هنر وسيلهاي است تا كودكان از زندگي لذت ببرند حركات نمايشي، نقاشي، فعاليت هاي ريتميك، داستان گويي و استفاده از شيوه هاي جذاب آموزشي وسيله اي براي ابراز احساسات، بيان مشكلات، عقايد و افكار، تقويت مهارت هاي زبان (گوش دادن، سخن گفتن) و (خواندن و نوشتن) بيان كردن تصاوير با توجه به مفهوم آن و صحبت در حضور جمع را براي كودكان فراهم مي آورد. هـ: هنرهای سنتی و بومی: تحقیقات سال های اخیر نشان داده است که هنرهای سنتی می تواند تاثیر شایان توجهی بر افرد کمتوانذهنی و بیماران در بهبود برقراری ارتباط، غلبه بر استرس و کشف جنبه های مختلف شخصیتشان داشته باشد. در واقع هنرهای سنتی با فرایندهای خلاقانه در هم می آمیزد تا سلامت روانی را بهبود ببخشد. ایرانیان از هزاران سال پیش از طریق هنرهای بومی ـ سنتی مانند قالی بافی ـ گلیم بافی و... آشنا بوده، همواره در خانه های خود با خلق آثار هنری، از مزایای این نوع هنر بهره مند می شدند. اندکی دقت در تمام هنرهای ایرانی نشان دهنده این موضوع است که هنرهای سنتی امکان درمان بیماری های روحی و روانی را برای بیماران فراهم کنند. هنرهای سنتی و بومی، روشی برای درمان بیماری های روحی در تمام سنین میباشد و کیفیت زیبایی شناختی آثار هنری می تواند نشاط، عزت نفس و آگاهی شخصی بیمار را بهبود ببخشد؛ به علاوه خلق هنر فرصتی است تا هماهنگی چشم ها و دست ها ایجاد شود. از هنرهای سنتی و بومی می توان برای درمان محدوده وسیعی از اختلالات ذهنی و درماندگی های روانی استفاده کرد. برای افراد آسیب دیده از مشکلات روانی، اجتماعی و جسمانی خلق اثر هنری ممکن است به شکلی شگفت آور منجر به بهبود کیفیت زندگی شود.سفالگری یکی از هنرهایی است که در هنرهای سنتی و بومی بیش از سایر هنرها کاربرد دارد و با توجه به تمایل کودکان به هنر سفالگری امروزه شاهد افزایش کاربردهای این هنر هستیم. رسالت اصلی هنر بیان دردها و زیباییهای درون در اشکال مختلف است یکی از سفالگران رسالت اصلی هنر را بیان دردها و زیباییهای درون در شکلهای مختلف می داند و می افزاید: هنر در اندیشه و قالب یک شیء هنری تجلی پیدا میکند و این اساس تکامل هنر جهان امروزی است. سفالگری به عنوان اولین هنرـ صنعت پیش از تاریخ، در جهان از جایگاه خاصی برخوردار است و امروز علاوه بر جنبه های هنری و کاربردی در بسیاری از کشورهای توسعه یافته به شکل آرت تراپی و یا هنرهای سنتی و بومی نیز مورد استفاده قرار میگیرد. از هنرهای سنتی دیگر که نقش بسیار مهمی در ایجاد تمرکز، هماهنگی چشم و دست و پرورش حس زیبایی شناختی و درمان افراد كمتوانذهني میشود، قالیبافی، گلیمبافی، گبهبافی، معرق، قلمزنی، فرشینه و ... میباشد. ...................................... منابع: -1 احدی، حسن و بنی جمالی، شکوه السادات. بهداشت روانی عقب ماندگی ذهنی، تهران. -2 جزایری، سیدحسین. آموزش و توانبخشی کودکان عقبماندهذهنی تربیت پذیر، سازمان بهزیستی لرستان. -3 مقدسی، حمیده. روانشناسی هنر برای کودکان عادی و استثنایی. انتشارات مقدسی. -4 فخری، افسانه. نمایش درمانی و تأثیر کاربردهی آن بر کودکان و نوجوانان. -5 داورمنش، عباس، براتی سده. مقدمه ای بر اصول توانبخشی معلولان، انتشارات رشد. صدیقه بختیاری شهری ـ مدرس و مدیرگروه دانشگاه(مدیر آموزش مؤسسهی خیریهی توانبخشی همدم) |