نخستین روز بهمنماه، زادروز فردوسی بزرگ و نازنین دانسته میشود؛ مردی که زندگیاش، آزادگی و همتش و شعر و رنجش، میتواند الگوی پندار و گفتار و کردار همهی ما باشد. براستی، بزرگنمایی و زیادهخواهی نیست اگر توس و خراسان و ایران را شهر فردوسی و خاک فردوسی و کشور فردوسی بنامیم. یادش زنده و نامش هماره نامیرا. این چند بیت، به نوعی ادای دین به اوست؛ این عصر ما شاعران سربلند توس این عصریم ما راوی افسانهی افسوس این عصریم از جان ما شعری حماسی بر نمیجوشد ما خواجگان خسته و مایوس این عصریم در این خیابان تا افق دار است و بیداریست زندانی و آزاد، ما محبوس این عصریم در مدح خورشیدش زبان ما نمیچرخد ما ترجمان پت پت فانوس این عصریم! در ذهن ما معیار مردی جز زن و زر نیست ما بردهی دلمُردهی ناموس این عصریم! مثل صلاحالدین که در محراب ما مردهاست ما هر اذان بازیچهی ناقوس این عصریم! هرچند لبها جز به خواهشها نمیجنبد ما همچنان در انتظار بوس این عصریم... دعوا سر رنگ است و ما، یا محو نیرنگیم یا محو رنگارنگی طاووس این عصریم ما را ندیدن بدتر از درد نبودن کشت ما نقطهی دوری در اقیانوس این عصریم! *سپاهی لایین |