نقاشی در کودکان کمتوان ذهنی بسیار مهم است چکیده: نقاشی در کودکان کمتوان ذهنی همچون کودکان عادی بسیار مهم است و میتواند به کودک برای درک تجربهی زیباییشناختی کمک کند. یادگیری زیباییشناسانه، به معنای پیوندزدن اندیشه و احساس است. از طریق نقاشی افکار و احساسات ابراز میشوند. همه کودکان کم توان ذهنی نمیتوانند هنرمندان بزرگی شوند، ولی میتوانند حس زیبایی شناسی را در خودشان پرورش و نمایان سازند. این کودکان پیش از آنکه بتوانند آگاهانه فکر کنند از طریق احساساتشان به دنیای اطراف واکنش نشان میدهند که نقاشی یکی از آنها است. نقاشی حس پنهان انسانهایی است که ما آنها را با معیارهای خودمان کمتوان ذهنی فرض میکنیم. این توانمندها میتواند دیدگاه جامعه را در خصوص معلولان به چالش بکشاند. نقاشی، زبان مشترک همهی انسانهاست. «اگر زیبا بیندیشیم و زیبا بنگریم، زیبایی پنهان نقاشی کودکان کم توان ذهنی نیز نمایان است.» نقاشی در کودکان عادی و کودکان کمتوان ذهنی نقاشی وسیلهای بیانی است که به کودک اجازه میدهد، خود را از تنشها رها کند و این رهایی از دلهرهها و تنشها زمانی صورت میگیرد که نقاشی از ناخودآگاه کودک سرچشمه گرفته باشد. بنابراین اگر کودک را وادار کنیم نقاشیهایش را بر اساس تعالیم انجام دهد و او را تشویق به کپی کردن از روی مدلهای نقاشی کنیم، اشتباه بزرگی مرتکب شدهایم. در نقاشی کودکان خطوط و یا حذف چیزی و به کارگیری رنگها همگی حکایت از نشانهها و علائمی میکنند که هر کدام دارای معانی روشن و واضحی است و بزرگسالان با کمی دقت قادر به مشاهده و تعبیر آن هستند. نادیده گرفتن این موضوع و یا سرکوب کردن این میل با کپی برداشتن و رسم هندسی کشیدن به معنی رها کردن کودک به حال خود یا مجبور کردن او برای ورود زودرس به زندگی سرکوبگر است. تصویر شمارهی 2 نقاشی یکی از دختران موسسه همدم را نشان میدهد که خودش را در طبیعت فرض میکند و اگرچه که فضای نقاشی روز را نشان میدهد، اما ستاره هم در آسمان دیده میشود. از آنجا که پرورش فکری کودکان عقب مانده ذهنی به صورت آرامی صورت میگیرد، نقاشیهای آنها نیز دارای موضوع و خصوصیات عجولانهای است که خاص این کودکان است و به علت وقفه و تأخیر در رشد فرایندهای ادراکی، حافظه، شناخت و بصیرت، نقاشی آنان دارای مشخصاتی است که با نقاشیهای کودکان عادی متفاوت است. این کودکان، معمولا بهدلیل نقص، تثبیت و یا تأخیر در رشد هوش نمیتوانند از تجربیات گذشته، درک مفاهیم و تصورات ذهنی استفاده کنند و آنها را در نقاشیهایشان به کار برند. همچنین به دلیل ضعف در توانائیهای یادگیری، استدلال و سازگاری با محیط، اختلال یادگیری را در فرایندهای مختلف ادراکی، شناختی، حافظه، تجسم فضایی و بصری نشان میدهند. کودک عقب مانده ذهنی فاقد کنجکاویهای خلاقانه است. معمولا این کودکان در کلاس نقاشی دچار احساس کسالت و افسردگی میشوند. زیرا دارای شوق و انگیزه برای ترسیم اشیاء و مناظر نیستند و معلم نمیتواند روش تدریس ثابتی را در زمینه نقاشی به کار بندد تا نهایتا به نتیجه مطلوبی برسد. عدم کنجکاوی در نقاشی کودکان عقب مانده ذهنی مشخص است. در کودکان عقب مانده ذهنی استقلال در بدست گرفتن قلم، نگرش به اشیای پیرامون همچنین کوشش برای ترسیم یا ثبت آنها کمتر به چشم میخورد. به همین دلیل کودکان عقب مانده ذهنی از درک ارتباط بین اشیاء و محرکهای پیرامون خود عاجزند و بدلیل عدم تمرکز فکری، بیقراری و پائین بودن بهره هوشی قادر نیستند تصاویر و اشیاء موجود در محیط را با هماهنگی و تطابق خاص آنها رسم نمایند. بطور کلی کودک عقب مانده ذهنی از رنگ آمیزی دقیق و تمرکز زیاد، بسیار زود خسته میشود و نمیتواند در این مورد پایداری از خود نشان دهد. اکثریت این کودکان حالت تنش و بیقراری خود را در کشیدن خطوط با فشار زیادی که به نوک مدادشان وارد میآورند، آشکار میکنند. در رنگآمیز شکلها عجله بسیاری نشان میدهند و اشکال را در بیشتر بصورت قالبی و کلیشهای طراحی میکنند. موضوع دیگری که در نقاشی آنان مشهود میباشد ترسیم اشکال بطور واژگون است. روانشناسی رنگها یکی دیگر از مباحثی که در هنر جایگاه مهمی را داراست رنگها و کیفیت هماهنگی آنهاست. در دنیای امروز و در زندگی اکثر جوامع انسانی رنگها از اهمیت ویژهای برخوردارند و در بسیاری از زمینههای اجتماعی زندگی انسان نقش بسیار مهمی را ایفا میکنند تا جائیکه حتی در وضع غذا خوردن، لباس پوشیدن، هماهنگی اشیاء در محیط، صرف اوقات فراغت در طبیعت و حتی در زمینهی درمان بسیاری از اختلالات روانی از آنها کمک گرفته میشود. بطور کلی رنگها به چند دسته تقسیم میشوند: 1- رنگهای دسته اول یا رنگهای اصلی که عبارتند از قرمز ـ آبی ـ زرد تمام رنگهای دیگر را میتوان با مخلوط کردن این 3 رنگ به نسبت های مختلف بدست آورد. 2- رنگهای دستهی دوم یا رنگهای فرعی که از ترکیب 3 رنگ اصلی بوجود میآیند، مثلا اگر دو رنگ قرمز و آبی را مخلوط کنند، رنگ بنفش و از اختلاط قرمز و زرد، رنگ نارنجی و از ترکیب زرد و آبی، رنگ سبز بوجود میآید. 3- دسته سوم رنگهای میانه که مخلوطی از رنگ اصلی و فرعی است. کودکان عقب ماندهی ذهنی در نقاشیهایشان از رنگهای تند استفاده میکنند. کودک عقب مانده ذهنی دو رنگ کاملا متضاد را کنار یکدیگر قرار میدهد. اگر تصویر زنی را نقاشی کند بدون توجه به هماهنگی رنگ ها لباس آن را با چند رنگ می پوشاند. مثلا بلور را آبی دامن را زرد و کفش را به رنگ قهوه ای می کشد. عدم هماهنگی رنگها در نقاشی های کودکان عقب مانده ذهنی نسبت به کودکان سالم محسوس تر است. بدین ترتیب با توجه به رنگی که در نقاشیهای کودکان بکار رفته میتوان تا اندازهای به افکار و عواطف آنان پی برد. یکی از راههای شناخت بیماری روانی کودکان و حتی بزرگسالان آزمایش رنگ است. کودک در رنگآمیزی هیچ اجباری ندارد که رنگهای پخته را بکار ببرد. او فقط از رنگهایی استفاده میکند که مورد پسندش باشد و بر حسب سلیقه رنگهای تند یا ملایم را بر میگزیند. کودک در توازن و تقسیم رنگها از حس غریزی تعجبآوری برخوردار است و تهوری که در این راه نشان میدهد قابل تحسین و تشویق میباشد. تنها با مشاده رنگ لوازم و اشیاء نمیتوان قدرت درک کودک را نسبت به رنگها افزایش داد بلکه بازی با رنگ، بازی یادآوری رنگها، بازی تناسب رنگها با یکدیگر، بازی با کارت شناسایی رنگ نیز نقش موثری دارند. از راه رنگآمیزی میتوان به نقص چشم یا عدم شناخت پارهای از رنگها در کودکان پی برده آنها را معالجه کرد. در واقع نقاشی کودکان کتابی است جالب و ارزنده که همه این مطالب را میتوان در آن خواند و این در صورتی امکانپذیر است که کودک به روش آزاد پرورش یافته باشد. بحث و نتیجه گیری: با توجه به اهمیت و نقش هنرهای تجسمی به ویژه هنر نقاشی در تشخیص، درمان و آموزش کودکان کمتوان ذهنی باید متخصصان، روانشناسان، معلمان، کاردرمانگر و حتی خانواده کودک کمتوان ذهنی با اهمیت این موضوع آشنا شوند و از نقاشی به عنوان ابزاری مهم در کمک به حل مشکلات این کودکان استفاده کنند. به همین دلیل برنامهی آموزش نقاشی باید به طور خاص در برنامهی درمانی کودکان با مشکلات ذهنی قرار گیرد و نیز در مدارس به ویژه ساعات بیشتری به آن اختصاص داده شود. آموزش نقاشی در کودکان با مشکلات ذهنی موجب رشد آنها به لحاظ ذهنی میشود و میزان شناخت و ادراک را در آنها افزایش میدهد و نیز به لحاظ روانی ـ عصبی آموزش این هنر موجب فعالسازی هر دو نیمکرهی مغزی میشود. به همین دلیل تمامی افرادی که با کودکان کمتوان ذهنی سروکار دارند و در امر آموزش و توانبخشی آنها همکاری میکنند، باید اهداف لازم برای آموزش نقاشی را تعیین کرده و بر اساس همین اهداف برنامه آموزشی و راهبردهای موردنظر را تعیین کنند. تجربه نشان میدهد که ترکیب نقاشی آزاد و گروهی نیز برای کودک بسیار مفید است. نقاشی یک کودک کمتوان ذهنی هم میتواند به اندازه یک کودک عادی به لحاظ جنبه های زیبایی شناختی قوی و پرمحتوا و بامفهوم باشد. چون نقاشی یک استعداد است، که بیشتر از استنباط و منطق ریاضی و IQ به توانایی فرد در زمینه EQ بر میگردد و اینکه یک فرد با این میزان IQ هم اگر آموزش ببیند چون در مرحله آموزشپذیر تقسیمبندی میشود، میتواند اصول اولیهی نقاشی، اشکال هندسی، رعایت اندازه و نسبتها و تناسب و رنگهای اصلی و ترکیبی و ... کامل یاد بگیرد. حتی با این میزان هوش شاید بعضی سبکهای نقاشی را هم بتوان به آنها آموزش داد. منابع: 1- پاکباز، روئین 1318، دایره المعارف هنر (نقاشی، پیکرهسازی و هنر گرافیک) تألیف روئین پاکباز ـ تهران: فرهنگ معاصر 1378. 2- مقدسی، حمیده (1372)، روانشناسی هنر برای کودکان عادی و استثنایی، تألیف حمیده مقدسی ـ نشر: چاپار فرزانگان. 3- ارزشیابی شخصیت کودکان بر اساس آزمونهای ترسیمی دکتر پریرخ دادستان ـ انتشارات رشد ـ چاپ دوم. 4- مقدم، کاوه، آموزش نقاشی به کودکان کم توان ذهنی،www.noormags.ir ، اخرین زمان مراجعه: 02/09/1395. |