به انگیزهی بزرگداشت 27 اردیبهشت؛ روز روابط عمومی و ارتباطات اگر نخواهم به کتابهای رسمی رجوع و تعاریف منابع متداول و شناختهشدهی پیرامون «پابیلک ریلشن» را تکرار کنم، بهگمانم موجزترین توضیح در موضوع روابطعمومی، کلمهی «اقناع» باشد. اقناع، به استناد دهخدا، سر برنگرداندن و توجه به نقطهی خاص است و نیز راضی و خشنود ساختن دیگری است. اما این خشنود سازی و تمرکزدادن جمع بریک هدف و احتراز از جوانب دیگر، آیا امر ساده و راحتی است؟ هرگز. تکیهگاه و مرکز ثقل چنین رویکردی، «اعتماد سازی» و «باورداشت» متقابل است که اگر نباشد، هیچگونه اقناعی درکار نخواهد بود و برای تداوم وضعیت، هیچ اعتباری نمیتوان متصور شد. با ذکر این مقدمه، میخواهم بگویم؛ روابط عمومی، به عنوان اتاق مدیریت و مهندسی ارتباطات درونسازمانی و بیرونسازمانی، گردونهای است که بر مدار «اعتمادسازی و باورپذیری» میچرخد. در چنین رویکردی، کار روابط عمومی، یک حرکت یکسویه از مبدا به مقصد نیست، بلکه نوعی تعامل مداوم برای دیدن و دیدهشدن، گفتن و شنیدن و محاسبه و افزایش محاسن و کاستن از مضرات احتمالی این معادله است. در روزگار ما، اغلب مدیران ارشد، گاه ماموریت روابط عمومیها را بهدامانداختن جامعهی هدف میدانند. یعنی در رویکردی خودزرنگپندار، جامعهی هدف مجموعهای از مغزهای خام و بازیپذیر تصور میشود که به هر ترتیب و قیمتی میتوان جلب و جذبش کرد. چنین نگاه سودمحورانه و یکجانبهای باعث شده است تا فاصلهی ادارات و نهادهای مهم خصوصی و دولتی کشور ما - حتی سازمان عریض و طویل تبلیغی و تخصصی رسانهی ملی که اصولا باید برمدار درک متقابل حرکت کند- با جوامع عام وخاص، روزبهروز بیشتر شود. چرا که نه شناختی از دغدغههای مهم جامعهی هدف حاصل میشود، نه بهایی به این دغدغهها داده میشود و نه برای نیازهای واقعی و مهم مخاطب، برنامهریزی علمی و اقدام عملی صورت میگیرد. لابد شما هم شنیده یا خواندهاید که؛ «اطلاع رسانی، ترغیب، وحدت، انسجام، و افزایش مشارکت»، از مهمترین اهداف روابطعمومیها دانسته میشود. همهی این فاکتورها، نهایتا ریشه در همان واژههای اعتمادسازی و اقناع دارند. اگر اعتمادی به هدفگذاری صحیح و عملکرد درست یک نهاد یا یک مرجع نباشد، هیچ اقدامی نمیتواند به کاهش فاصله و افزایش رابطهی مبدا و مقصد منجر شود. به گمان من، باورداشتن به «روراستی» و بهادادن به «شعور مخاطب»، راز موفقیت یک روابط عمومی آگاه و متعهد است. روراستی، یعنی آنچه هستیم و آنچه میخواهیم را صادقانه بیان کنیم. و بهادادن به شعور مخاطب، یعنی اینکه مخاطبمان را فهیم و نکتهسنج و مختار تلقی کنیم و نخواهیم خواست و تمایلمان را بدون درنظرداشت نیاز و گرایش مخاطب، به او بقبولانیم. حقیقت این است که در جامعهی کنونی ما، روابط عمومیها بیشتر چشمی برای رصدکردن امیال شخصی اند تا گوشی برای شنیدن صداهای دور و نزدیک. اغلب نهادهای ما، خود را رسولانی موید و مبرا ازخطا میدانند که آمدهاند تا منت سر آحاد جامعه بگذارند و مردم را به برکت خصال بیمثال و نورجمالشان، به سعادت برسانند. پرواضح است که روابط عمومی چنین نهادهایی، چندان وقعی به خواست و ارادهی دیگران نمینهد، چرا که رضایت و رغبت و مشارکت مردم، درچنین معادلهای بیمعناست. چرا؟ چون اتکا به بودجههای بادآورده و تامین نیازهای اساسی از طریق بخشنامه و مصوبه و بودجههای لایزال فرادستی، عنصر رضایت مردم را از معادله خارج میکند. پس، سازمان در جامعهی ما، خیالش از جهت تامین منافع و منابع درآمد، راحت است و نیازی به جلب مشارکت ندارد. نتیجه چه میشود؟ نتیجهی طبیعی این رفتار، آن است که از نگاه مردم نیز، بود و نبود اغلب سازمانها علیالسویه است و به طریق اولی، روابط عمومیها هم محلی از اعراب ندارند. مخلص کلام اینکه؛ مادام که روابط براساس روراستی و گزارشهای دقیق و بیدروغ پیش برود، اعتماد و اطمینان خاطر لازم برای قناعت و اقناع و مشارکت در مصالح و منافع جمعی، در هردوطرف وجود خواهد داشت. در غیر این صورت، شما در مقام مدیر روابط عمومی، حرف خواهید زد و فقط خودتان راضی خواهید بود. مخاطبین شما هم، با غضب و نفرت، بهناگزیر گوش خواهند سپرد و پوزخند خواهند زد! * علیرضاسپاهی لایین |