در صبح تولد خورشید، همدم روشنتر از همیشه بود... امروز خوشحالی بچههای همدم قابل وصف نیست... روز میلاد اما رضا(ع) است و همدمیها حالشان از هر روزی که فکرش را بکنید بهتر است. اصلا ما خودمان هم نمیدانیم چرا اینقدر زود خبرهای خوب در این خانه میپیچد؛ تمام راهروها و کنار تخت بچههای سرای مهر هم پر است از خبرهای خوش و شنیدنی. پر است از برق چشمانی که انتظار آمدن میهمانان عزیزی را میکشند. شادی بچهها حقیقت دارد. حقیقتی نورانی و مقدس. امروز روز تولد ولی نعمت ما مشهدیهاست. امروز روز تولد مهربانترین آقای روی زمین است. امروز روز درد ل کردن با خود حضرتش است. امروز همهجای ایران صحن و سرای اوست. امروز همدم پر از شادیهای ناب این تولد خاص و خواستنی است. همدمی ها هر سال در این روز دوست داشتنی، میهمانان عزیزی دارند که با دلی مهربان و چشمانی خندان و دستانی لبریز از عاطفه و یاوری، به دیدار اهالی این خانه میآیند. خادمین امام رضا(ع) با لباسهای مخصوص خدمتشان که آرم طلاییاش از لابلای شاخ و برگ درختهای محوطهی همدم، زیرنورخورشید صبحگاهی، برق میزند و قبل از هر چیزی خودش را نشان میدهد از راه میرسند. آنها در روزی که همه دوست دارند در کنار حرم امام (ع) باشند ترجیح میدهند به فرزندان بیسرپرست همدم سر بزنند و به نیابت از خود امام رضا(ع) دست محبتشان را بر سر 400 دختر معصوم موسسه بکشند. بچهها با شادمانی از میهمانان عزیزشان استقبال میکنند. از دستشان نبات و شیرینی میگیرند و هر کدام با زبان مخصوصشان از آنها تشکر میکنند. زینب بدون درخواست ما سریع برایشان دعا میخواند و فریده سعی میکند با ویلچرش کمی از راه را همراشان باشد تا او هم در این کار خیر شریک شود. کنار میهمانان موسسه خانم دکتر حجت(مدیر عامل موسسه) هم راه میرود و آنها را به کلاسها و کارگاه بچهها و حتی بخشهای اداری راهنمایی میکند. او دلش میخواهد همهی اهالی این خانه از نبات متبرک اقا سهمی داشته باشند. مادر بچهها امروز هم مثل همهی روزهای دیگری که میهمان داریم، سرشار از انرژی حواسش به همهی همکاران و بچهها هست. حتی باغبان پیر موسسه را یاد میکند و میگوید برایش نبات و شیرینی کنار بگذارند. مادر بچهها خانمهای شیفتهای روزهای بعدی را هم در نظر دارد و سهم آنها را هم کنار گذاشته است... امروز خوشحالی بچههای همدم قابل وصف نیست... |