موسسه خیریه توانبخشی دختران بی سرپرست و کم توان ذهنی
هـمـــدم فتـح المـبین
www.Hamdam.org
انتخاب زبان: انگلیسی
0
امروز: دوشنبه
۱۴۰۳ سوم دي
صفحه نخست
آشنایی با موسسه
درباره موسسه
تاریخچه همدم
فعالیت های توانبخشی و درمانی
گفتار درمانی
روانشناسی
کاردرمانی
مددکاری
فیزیوتراپی
خدمات پزشکی
پزشکی
روان پزشکی
دندانپزشکی
سایر
دختران همدم، فرشته های زمینی
بخش های همدم
روابط عمومی همدم
انبار همدم
سرای مهر
مرکز توانبخشی شبانه روزی فتح المبین
اتاق بازی
مرکز شهید شاهید
مرکز روزانه شهید شاهید
پناهگاه تازه و سایبان همیشه
مشارکت های همدم
کلینیک همدم
نگارخانه همدم
نقلِ واحدِ حمل و نقلِ موسسهی همدم
نیروی انسانی، امور عمومی و اداری
واحد نگهبانی
ساعتی با تاسیساتی های همدم
لاندری
حسابداری
نشانی و تماس
شماره حساب ها
پذیرش مددجو
پرسش و پاسخ
پرسش از شما پاسخ از ما
فعالیتهای خیریه
طرح های توسعه
ارکان موسسه
چارت سازمانی
هیئت امنا
هیئت مدیره
مدیرعامل
اخبـــار همدم
خبرنامه
مجله همدم
شعر و داستان همدم
معرفی کتاب
معرفی فیلم
گفت و گو
یک نفس زندگی
همدم در رسانه ها
بازدید از همدم
حضوری
دلنوشته های بازدیدکنندگان
بازدید مجازی
گالری تصاویر
فیلم و ویدئو
رادیو همدم
دیوار همدم
کمک به همدم
نذورات و کمکهای نقدی
سوابق کمک آنلاین به همدم
نذورات و کمکهای غیرنقدی
خرید محصولات همدم
قلک
عضویت و همکاری داوطلبانه
حامیان همدم
دلنوشته های شما
دعوت به دعوت کردن
دیوار همدم
تاج گل
کمک همدم به من
مقالات
توانبخشی
تاریخچه توانبخشی در جهان
تاریخچه توانبخشی در ایران
تعاریف
کار تیمی در توانبخشی
معلولیت و انواع معلولین
عقب ماندگی ذهنی
معرفی موسسات خیریه
پذیرش مددجو
پرواز پرشکسته
تور مجازی
فعالیتهای فوق برنامه
گروه موسیقی و آواز همدم
کارگاه قلمزنی
کارگاه گلیم بافی
گروه تئاتر همدم
کارگاه فرشینه بافی
کارگاه گلسازی
گروه آموزشی عکاسی همدم
سومین اکسپوی عکس همدم
تربیت بدنی
مدرسه
ملیله کاغذی
سالن همایش همدم
معرفی مرکز همایشهای همدم
فروش اینترنتی بلیت و رزرو جایگاه
نگارخانه همدم
فروشگاه محصولات همدم
فروشگاه اینترنتی همدم
تاج گلهای کارگاه گلسازی
ارتباط با همدم
نشانی و تماس
حمایت از همدم فتح المبین
شماره حساب ها
عضویت و ورود به سایت
عضویت در همدم
ورود به سایت
منوی سایت
منو
Close
صفحه نخست
منو اصلی
آشنایی با موسسه
منو اصلی
درباره موسسه
آشنایی با موسسه
تاریخچه همدم
فعالیت های توانبخشی و درمانی
درباره موسسه
گفتار درمانی
روانشناسی
کاردرمانی
مددکاری
فیزیوتراپی
خدمات پزشکی
درباره موسسه
پزشکی
روان پزشکی
دندانپزشکی
سایر
دختران همدم، فرشته های زمینی
بخش های همدم
درباره موسسه
روابط عمومی همدم
انبار همدم
سرای مهر
مرکز توانبخشی شبانه روزی فتح المبین
اتاق بازی
مرکز شهید شاهید
مرکز روزانه شهید شاهید
پناهگاه تازه و سایبان همیشه
مشارکت های همدم
کلینیک همدم
نگارخانه همدم
نقلِ واحدِ حمل و نقلِ موسسهی همدم
نیروی انسانی، امور عمومی و اداری
واحد نگهبانی
ساعتی با تاسیساتی های همدم
لاندری
حسابداری
نشانی و تماس
شماره حساب ها
پذیرش مددجو
پرسش و پاسخ
پرسش از شما پاسخ از ما
فعالیتهای خیریه
طرح های توسعه
ارکان موسسه
آشنایی با موسسه
چارت سازمانی
هیئت امنا
هیئت مدیره
مدیرعامل
اخبـــار همدم
آشنایی با موسسه
خبرنامه
مجله همدم
اخبـــار همدم
شعر و داستان همدم
معرفی کتاب
معرفی فیلم
گفت و گو
یک نفس زندگی
همدم در رسانه ها
بازدید از همدم
آشنایی با موسسه
حضوری
دلنوشته های بازدیدکنندگان
بازدید مجازی
گالری تصاویر
فیلم و ویدئو
رادیو همدم
دیوار همدم
کمک به همدم
منو اصلی
نذورات و کمکهای نقدی
سوابق کمک آنلاین به همدم
نذورات و کمکهای غیرنقدی
خرید محصولات همدم
قلک
عضویت و همکاری داوطلبانه
حامیان همدم
دلنوشته های شما
دعوت به دعوت کردن
دیوار همدم
تاج گل
کمک همدم به من
منو اصلی
مقالات
توانبخشی
کمک همدم به من
تاریخچه توانبخشی در جهان
تاریخچه توانبخشی در ایران
تعاریف
کار تیمی در توانبخشی
معلولیت و انواع معلولین
عقب ماندگی ذهنی
معرفی موسسات خیریه
پذیرش مددجو
پرواز پرشکسته
تور مجازی
فعالیتهای فوق برنامه
منو اصلی
گروه موسیقی و آواز همدم
کارگاه قلمزنی
کارگاه گلیم بافی
گروه تئاتر همدم
کارگاه فرشینه بافی
کارگاه گلسازی
گروه آموزشی عکاسی همدم
فعالیتهای فوق برنامه
سومین اکسپوی عکس همدم
تربیت بدنی
مدرسه
ملیله کاغذی
سالن همایش همدم
منو اصلی
معرفی مرکز همایشهای همدم
فروش اینترنتی بلیت و رزرو جایگاه
نگارخانه همدم
فروشگاه محصولات همدم
منو اصلی
فروشگاه اینترنتی همدم
تاج گلهای کارگاه گلسازی
ارتباط با همدم
منو اصلی
نشانی و تماس
حمایت از همدم فتح المبین
شماره حساب ها
عضویت و ورود به سایت
منو اصلی
عضویت در همدم
ورود به سایت
بدرود آشیان ویران سێڤین!
میهمانان دعاخوان همدم، همه رفته بودند. آخرین نفرها، مدیرعامل موسسه بود و نگهبانهای همدم و من... و البته او... او، نشسته بود دم در موسسه و انگار که داشت هنوز طعم خوش دعای عرفه را زیر زبان مزهمزه میکرد... منتظر همسرش بود که بیاید و برگردند خانه. اما طوری راحت نشسته بود که توگویی خانهاش همینجاست. مدیرعامل که آمد برود، بلند شد، باهمان لبخند ملیح و چشمهای شوخ و لحن مهربانش، گفت: «خانم دکتر، انگار باید یک کلید هم به من بدین که هروقت دلم خواست بتونم بیام پیش دخترای عزیزم.» همسرش آمد و رفتند. بهسادگی گفتیم خداحافظ. و هیچ نمیدانستیم این آخرین باری است که خواهرمان، سمیه رهنمای عزیزمان، سیڤین سربرآورده از آشیانهی همدم را، میبینیم. عید قربان در راه بود. «سمیه رهنما» که او را بیشتر بانام انتخابی خودش هێلین(بهکرُدی آشیانه) میشناختیم، دختری بود حدودا ٣٠ ساله، سرزنده و صمیمی و مشتاق کار و باورمند به ارزشهای انسانی و دلدادهی همدم و ٤٠٠ دخترش. او که یاور موسسه هم بود، دختری ٥ ساله داشت به نام مانا. سمیه هفتهای دوسهبار به موسسه میآمد و سراغ کارهای زمین مانده را میگرفت و گاهی که دست مانایش را هم گرفته بود، برای احوالپرسی سراغ من هم میآمد که دایی کاوهی مانا بودم. اولین بار، زمان زلزلهی کرمانشاه بود که سمیه باتمام قوای ذوقی و زندگیاش به همدم آمد. همدم، به یاری گروهی از هنرمندان، نمایشگاهی از آثار خط و نقاشی دایر کرده بود برای یاریرسانی به زلزلهزدگان، و سمیه با «سێڤین» آمد؛ سیڤین، سیب میخککاری شدهای که به گفتهی هێلین، نماد عشق آدمیان به یکدیگر است و در میان کُردها، زنان به نشان وفاداری و دلدادگی، آن را بهزحمت بسیار میسازند و با لذت بسیار، هدیه میکنند. هێلین، گوشهای از نمایشگاه نشسته بود با خانوادهاش و هنرش را به دختران همدم آموزش میداد؛ سیڤینها را یکی یکی درست میکردند و به هرکسی که تابلویی میخرید، هدیه میدادند... ترکیبی مسحورکننده از عطر میخک و سیب، تمام فضای نگارخانه را آکنده بود و هرکه برای تماشا میآمد، ردپای این رایحه او را تا گوشهی سمت چپ سالن میکشانید؛ تا دیدار زن بانشاطی که پشت میزی نشسته بود و چشمانش میخندید. او سمیه بود؛ هێلین. از آن روز، تا همین دیروز که در اوایل شهریورماه، خبر کوچ ناباورانهاش بهناگهان در راهروهای موسسه مثل سوز یخزدهی زمستانی پیچید، دو سال میگذرد... دراین مدت، اغلب دختران و کارکنان همدم فکر میکردند که سمیه رهنما، همکار تازهیشان است؛ همکاری که از هیچ کاری دریغ نمیکند... خواهری که در همهی اتاقها سێڤین یادگاریاش عطر عشق میپراکند... که هنوز دم در سالن است، صدای پای خندهاش به گوش همکاران دیگر میرسد و آنان را برای برخوردی از نوع دیگر، دیداری از گونهی پاکی فرشتهای خاکی، آماده میکند... حالا همین سمیه، باهمین خوبی بیدریغش، باهمین حس راستین خواهریاش، باهمان لبخند سیالش و همان نگرانی بومی پشت پلکهایش، رفته است. سکته کرده است. سکته خجالت و شرم که بلد نیست. نه سن وسال میفهمد و نه خواهروبرادری را... نه همدم چهارصد دختر بیپناه را میشناسد و نه مانای قشنگ و نازنینش را... سکتهی بیشرم او را از ما گرفته است... آمده، بیمقدمه شبیخون زده و ما داغان و بیآشیان و بی هئلین شدهایم. و ما، تنها یک راه دفاع از خودمان داریم... اینکه سکته را باور نکنیم. رفتن سمیه را باور نکنیم. هرقدرهم رفته باشد، ما این رفتن را قبول نداریم. حتما خدا صدای ناباوری ما را میشنود و سمیهی ما را پس میدهد. خدا چارهای ندارد. وگرنه جواب دلشکستگی و ناباوری و بهت انفجاری ما بندگانش را چه خواهد داد؟ * علیرضاسپاهی لایین
تاريخ:
۱۳۹۷/۶/۹
به اشتراک گذاشتن این خبر :
معرفی این خبر به دوستان
نام شما
ایمیل دوست شما
تلفن همراه دوست شما
نظرات
نقدی موجود نیست
نظر شما
امتياز کاربران
0 از 5
نام
امتياز
*
* *
* * *
* * * *
* * * * *
لطفا امتياز را انتخاب کنيد
توضيحات
میانبرها
خانه
اخبار
نشریه همدم
فیلم و ویدئو
پرسش و پاسخ
هم اکنون می خواهم کمک کنم
درباره همدم فتح المبین
نشانی و تماس
حمایت از همدم فتح المبین
همکاری با همدم
دختران همدم، فرشته های زمینی
رادیو همدم
فروشگاه محصولات همدم
همدم را دنبال کنید
خبرنامه همدم
آدرس ایمیل را وارد کنید
آدرس ایمیل را صحیح وارد کنید