گفتگو با علیرضا محمودی ایرانمهر به بهانه ی حضورش در موسسه همدم
عليرضا محمودي ايرانمهر، نويسنده ، منتقد ادبي Alireza.m.iranmehr@gmail.com متولد 1353 مشهد است. او در زمینه ی ادبیات داستانی و فیلم نامه نویسی آثار متعددی را به چاپ رسانده است، از جمله مجموعه داستان « بريم خوشگذروني » / كتاب پژوهشي ـ آموزشي «سفر باگردباد» / مجموعه داستان «ابر صورتي» / / مجموعه داستانک های «کشف لحظه» / ترجمه ی انگلیسی «سونات زنانه» در برگزیده ای از بهترین داستان های جهان / مجموعه داستان های کوتاه به زبان فرانسه و ترجمه آزیتا همپارتیان / مجموعه داستان های کوتاه به زبان انگلیسی. با عنوان (Pink Cloud) / رمان «فریدون پسر فرانک» نشر گمان 1392 / مجموعه داستان «جنگل ابر» نشر چشمه در دست چاپ. نويسندهي فيلمنامههاي تلويزيوني و سينمايي؛ از جمله فيلمهاي «دلخون – محمدرضا رحمانی» ، «آزادراه –عباس رافعی » ، «شطرنج باز – عطا الله پژهان » و «راز – سعید اسدی» و بسیاری آثار سینمایی و تلویزیونی دیگر. آقای ایرانمهر صدها عنوان مقاله، داستان و نقد و پژوهش ادبی داشته و داستان های کوتاهش به زبان های انگلیسی، آلمانی، فرانسه، ایتالیایی و... در نشریات ادبی اروپا و آمریکا به چاپ رسیده است.او برنده ی جوایز متعددی از جمله در زمینه ی نویسندگی برای رادیو بوده و دبیری و داوری جشنواره های جایزهی گلشیری، جایزه ی کتاب سال برگزیده ی منتقدین مطبوعات، جایزه ی ادبی اصفهان، مسابقه ی بزرگ کشف لحظه را درکارنامه خود دارد و همچنین مدرس داستان نویسی خلاق، ادبیات نمایشی و نقد مدرن در مراکز دانشگاهی و آموزشی می باشد.
با یک کوله پشتی قرمز وارد موسسه شد، باران نیامده بود و چتری باخودش به همراه نداشت. زمستان بی رنگی بود. قبلا او را یکبار در تهران دیده بودم و همان لبخند قدیمی را روی صورت داشت. مهربان و صبور به خانه ی ما آمد و لحظاتی را در کنار دختران همدم گذراند. خیلی دلمان میخواست بدانیم حالا که آقای نویسنده در چنین فضایی قرار گرفته و از بخش های مختلف مرکز بازدید کرده چه حرف هایی برای گفتن دارد پس باهم نشستیم و همراه با لیوان های چایی که کم کم سرد میشدند گرم صحبت شدیم و از حس خود در کنار اهالی همدم برایمان گفت: « احساس قدرت کردم. هر نوع تلاش برای بهتر زندگی کردن به نظر من نوعی احترام گذاشتن به زنده بودن است. در بین این دوستان کم توان و معلمان و مربیان و پرستارانی که با این دوستان کار می کردند من احساس قدرت و نشاط داشتم. احساس این که به رغم همه ی بیرحمی های زندگی، به رغم بازی های غم انگیز و حتا ترسناک سرنوشت، به رغم همه اندوه و درد و بی عدالتی هایی که این جهان بر دوش انسان می گذارد باز هم می توان روی پای خود ایستاد و انسان باقی ماند. بسیار از این معلولیت های عواملی خیلی روشنی ندارند که بتوانی مثلا یقیه ی کسی را بگیری و بگویی تو باعث آن شده ای . این درد و رنجی ست که به ناگزیر در جهان وجود دارد. رنجی که ذاتا قوی تر از اراده ی انسان است. اما وقتی آدم هایی را می بینی که با این رنج می جگند، وقتی آدم هایی را می بینی که به رغم همه ی سختی هایی که در زندگی تحمل می کنند آواز می خوانند و لبخند می زنند احساس می کنی که انسان می تواند پیروز باشد و این حس فوق العاده ای ست.» دلمان برای آقای نویسنده تنگ خواهد شد. خوب است که با نویسنده ها در آثارشان می توانی ملاقات کنی. برای او و تمامی عزیزانی که به فرهنگ و ادب این سرزمین خدمت میکنند آرزوی موفقیت می کنیم |