چندگرم خودداری، بهتر از نیم کیلو جبران! در بخش اول این مقاله، در مورد اثرات خشم به عنوان بخشی از یک زندگی در کنار سایر هیجانها گفتیم. خشم مولد و تسریع کنندهی فعالیت، باعث برقراری ارتباط با دنیا و خود، حمایت از ما در برابر آسیب، موجب کشف انگیزههای پشت خشم میشود. اکنون، اقدامات لازم در باب خشم و کنترل آن، در این بخش ارائه میشود: وقتی که حس میکنید خشم وارد میآید، اولین کاری که باید بکنید یک «اقدام فوری» است. متاسفانه 90 درصد مردم پس از شروع احساس خشم، هیچ اقدامی نمیکنند و بسیار اتفاق میافتد که خیلی سریع از مرحلهی احساس خشم ضعیف به غضب نزدیک انفجار، میرسند. اینکه میگویند هیجانها باید دوره خود را بگذرانند افسانه است و اتفاقا به حال خود رها کردن آنها میتواند خطرناک باشد. هرچه زودتر خشم خود را کنترل کنید، احساس بهتری خواهید داشت. رنجش، ملایمترین شکل خشم و پیشپا افتادهتر از خشم است. تقریبا بیشتر افراد دست کم هفتهای یکبار میرنجند. چون شدت رنجش کمتر از خشم است، مردم سریعتر به آن مسلط میشوند تا به خشم و این احتمال هم هست که رنجش خود به خود از بین برود. خلاصه اینکه معمولا اگر رنجش در همین حد رنجش بماند، مسئلهای پیش نمیآید. خود را چطور فقط برای رنجش آماده میکنید؟ این بار که کسی دکمهی خشم شما را فشار داد، این کارها را امتحان کنید: فکر نکنید آن حادثه یا مورد، جدیتر از همانی است که هست. همه چیز را در نظر بگیرید. وقتی کسی در ترافیک جلوی شما میپیچد، این ناراحت کننده است اما آخر دنیا که نیست. به خودتان نگیرید. آن کسی که جلوی شما میپیچد شما را نمیشناسد. شاید بتوانید متوجه شوید که او هم دارد خشم خودش را خالی میکند و هیچ مشکل خاصی با شخص شما ندارد. تقصیر را گردن طرف مقابل نیندازید. وقتی شروع میکنید به مقصر شناختن دیگران، خیلی راحت اجازه میدهید رنجشتان اوج بگیرد. بهترین کار این است که رهایش کنید. به انتقام فکر نکنید. بیشتر وقتها انتقال قدم بعدی مقصر شناختن دیگران است. انرژی خود را صرف چیزهای مفیدتر کنید. به دنبال راههای دور از خشم برای برخورد با وضعیت پیش آمده، باشید. وقتی از دست آن راننده رنجیدهاید، چطور میتوانید بدون خشمگین شدن با وضعیت برخورد کنید؟ شاید بهتر باشد به موسیقی مورد علاقهی خود یا رادیو گوش کنید. (بعضی وقتها که به برنامههای رادیویی گوش میکنید، آن چیزی که اول خشمگینتان کرده بود، فراموشتان می شود!) نگذارید یک حال منفی مثل افسردگی، خشم شما را بزرگ نشان دهد. خشم فقط باعث تشدید افسردگی میشود. به خودتان بگویید، حالا که حال خوش از من گرفته شده نمیگذارم این وضع، بیشتر حال مرا خراب کند. از خودتان بپرسید: اگرافسرده نبودم چه کار میکردم؟ بعد همان کار را بکنید. رفتن از محل و مدتی بعد برگشتن یک ساز وکار درونی طبیعی برای جنگ و گریز در بدن شما کار گذاشته شده که هر وقت با نوعی تهدید مواجه شدید، به رفتار شما سمت وسو و جهت میدهد. این سازوکار تعیین میکند که پاسخ احتمالی شما به یک تحریک، یک واکنش خشمگین (جنگ) یا صرفا فرار (گریز) از عامل تحریک به خاطر پرهیز از مسئله (جنگ) باشد. مشکل اینجاست که هیچ کدام از این دو حد منوط، در مدیریت خشم به شما کمکی نمیکند. اگر تصمیم بگیرید که بمانید و بجنگید، باید برای پیروز شدن بر تهدید به مدت کافی خشمگین باقی بمانید و ممکن است شدت خشم شما در طول این فرایند افزایش هم پیدا کند. از طرف دیگر، اگر از تحریک رو برگردانید (فرار کنید) ممکن است خشمتان را همراه خود ببرید. در این صورت از تهدید خلاص میشوید اما از هیجانهای خود نه! خبر خوش اینکه یک راه سوم مناسبی هم هست ـ یک راه دیگر برای انجام اقدام فوری. میتوانید در آغاز، خود را از درگیری کنار بکشید و بروید اما بعد از اینکه به اندازه کافی برای حل مشکل از راه «صحبت کردن» آرام شدید دوباره برگردید. این عاقلانهترین راه برای حل مسائل تحریک کنندهی خشم است که در عین حال برگزیدن آن برای مردم، کمترین احتمال را دارد. اجازه دادن به طرف مقابل برای زدن حرف آخر مردم از خیلی چیزها میرنجند؛ چکه کردن شیر آب یا خودرویی که روشن نمیشود... اما از دست یکدیگر خشمگین میشوند. بنابراین بیشتر خشمها در قالب تعاملهای اجتماعی پدیدار میشوند. همیشه کسی حرف اول را میزند. این یعنی عامل تحریک، یعنی چیزی که توپ را به حرکت در میآورد. حال سوال این است که چه کسی توپ را از حرکت باز میدارد؟ چه کسی حرف آخر را میزند؟ بعد از اینکه متوجه شدید خشمگین هستید، میتوانید تصمیم بگیرید و بگذارید کسی که حرف اول را زده است حرف آخر را هم بزند. هرچه زودتر این کار را بکنید بهتر است، مگر اینکه بخواهید کنترل اوضاع از دست خارج شود. بیشتر وقتها مردم هنگام مخالفت با دیگران و در حالی که اصلا توجه نمیکنند چطور کنترل وضعیت از دستشان خارج میشود میل دارند حرف آخر را خودشان بزنند. مدیریت خشم بیشتر از آنکه دوباره نتیجه کار باشد، درباره روند کار است. اگر میتوانید برای بهبود بخشیدن به روند کار بگذارید طرف مقابل حرف آخر را بزند، با همهی توانتان این کار را بکنید. اگر برای زدن حرف آخر اصرار کنید، کمکی به خود نکردهاید. حداقل یک حرف غیردفاعی بزنید مثل «حالا هرچی». اگر کسی نسبت به شما خشمگین شود و بخواهد دربارهی حماقت شما رجز بخواند، با او بحث نکنید و فقط بگویید «حالا هرچی»، یعنی حالا هرچی میخواهی بگو، هرچه میخواهی فکر کن و من میروم دنبال کارم. به این ترتیب وارد بازی خشمگین او نخواهید شد. کلام آخر: بار دیگری که دیدید خشمگین شدهاید، قبل از اینکه کاری بکنید، عواقب آنچه را که در سر دارید، مجسم کنید. اگر اطمینان پیدا کردید که بعدا باید بخاطر آن عذرخواهی کنید، آن کار را نکنید. برای ابراز احساسات خودتان به دنبال راهی بگردید که به کسی آسیب نزند. در چنین وضعیتهایی چند گرم خودداری به نیم کیلو جبران میارزد. ...... اقتباس از: مدیریت خشم/ ویلیام دویل ختبری |