قوی، خندهدار و صلحدوست... معرفی انیمیشنهای «کوکو» و «نان آور» در شمارههای قبلی فصلنامهی همدم با استقبال خوانندگان ما همراه بود. به نظرمیرسد که خواندگان فصلنامه از اینکه انیمیشنهای زیبایی را با خانواده نگاه کردهاند، راضی اند؛ خصوصا که آموزههایی همچون عشق و محبت به خانواده و استحکام هرچه بیشتر آن و نیاز به مهر و همدلی با افراد ضعیف و بیسرپرست در فیلمهای معرفی شده، نهفته بود. این نکته زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که متوجه باشیم در معرض هجوم تبلیغاتی انواع سریالها و فیلمهای روز دنیا قرار داریم و در بیشتر اوقات نمیدانیم چه فیلمی را ببینیم تا با خیال راحت به فرزندانمان نیز پیشنهاد دیدنش را بدهیم. انیمیش «فردیناند»، محصول 2017 کشور آمریکا نیز ازجملهی این فیلمهاست؛ کارتونی که با سرمایهگذاری شرکت فاکس به کارگردانی «کارلوس سالدنها» و همراهی تیم بلو اسکای که انیمیشنهای «عصر یخبندان» و «رباتها» را در کارنامه خود دارند، خیلی زیبا و سرزنده، به بار نشسته است. این انیمیشن بر اساس کتاب پر فروشی با نام داستان فردیناند نوشتهی مونرو لیف و رابرت لاسون در سال ۱۹۳۶- همزمان با جنگ داخلی اسپانیا- اقتباس شده است. این فیلم درجشنوارهی اسکار 2018 نامزد بهترین انیمیشن سال بود و اگر حضور موفق «کوکو» نبود، به احتمال زیاد شاهد موفقیت بیچون و چرای آن میبودیم. فردیناند، گاو بسیار مهربانی است که از خشونت متنفر است و همیشه دوست دارد بر خلاف جنگیدن مثل دیگر گاوهای هم سن و سال خودش، گلها را بو کند! او در کودکی از محل زندگیاش فرار میکند و بعد از مدتی فرار و دربدری، خودش را در منزل مردی گل فروش در دهکدهای زیبا و آزاد میبیند که با دختر کوچکش (نینا) به تنهایی زندگی میکند. کار مرد خانواده پرورش گلهاست. گل در تمام جهان نماد صلح و آشتی و مهر و محبت است و فردیناند که از کودکی خودش مهربان و نجیب بود اکنون خودش را در کنار کعبهی آمالش میبیند. هر روز که میگذرد رابطهی دخترک با فردیناند صمیمانهتر میشود. فردیناند بزرگ و بزرگتر میشود اما دخترک مهربان و صمیمی داستان در همان سن و قد و قامت باقی میماند. شکی نیست نویسندهی داستان به دنبال نشان دادن کودک درون انسان است که آدمها هرچقدر هم بزرگ و تنومند و خشمگین باشند، همچنان از نعمت وجود کودک درونشان برخوردارند. فردیناند، حتی هنگامی که به گاوی بزرگ و تنومند تبدیل می شود روحیهی لطیفش را با خود نگاه می دارد. اما به علت قویهیکل بودن، روزی دستگیر می شود و از دهکدهی پر گل و بلبل و خانوادهی تازهیافتهاش خصوصا نیناجدا میافتد. شرایط طوری است که او میباید سفری طولانی را برای رسیدن دوباره به دهکده (به قول مولانا اصل خویش) آغاز کند. در طول این سفر با سه جوجهتیغی و یک بز همراه میشود که همراهی آنان با یکدیگر اتفاقات تازه ای را در طول مسیر برای آنان رقم میزند. همانطور که گفته شد فردیناند بیشتر به بو کردن گلها مشتاق است تا کارهای مردانهی دیگری که بقیهی گاوها انجام میدهند. او که قهرمان اصلی این فیلم بهشمار میرود، بسیار ازخودگذشته است، خشن نیست و جرئت این را دارد که کاری که دوست دارد را انجام دهد؛ اما فراموش نکنید که اینیک کارتون است و اجازه این را دارد که بعضی جاها مسخره باشد، مثلاً بزرگترین موجودی که تا حالا دیدهاید، بزرگترین قلب را دارد و برعکس خیلی کاراکترهای دیگر در بزرگسالی، خوشگلتر از کودکیاش است و آدم بد و رذل اصلی داستان که تمام مدت خرابکاری میکند هم درواقع برای خدمت به داستان طراحیشده است و بااینوجود یکجور خلوص و پاکی در تمامی چهرهها دیده میشود. در صحنهای که نقطهعطف فیلم به شمار میرود، فردیناند هرچند گاومیش مبارزه ای نیست و هیچ تجربهای در خصوص نبرد در میدان ندارد، ولی مجبور میشود برای نجات جان دوستانش از دست گاوبازهای اسپانیایی خودش به میدان مبارزه برود. او به خوبی از عهدهی ال پریمرو(بهترین گاوباز اسپانیا) بر می آید و او را مغلوب میکند. همین باعث میشود که ماتادور شکست را برنتابد و بخواهد با شمشیرش او را بکشد. یک گل قرمز فردیناند را به گذشته بر میگرداند و او را یاد مزارع گل و نینا میاندازد و بدون هیچدفاعی چشم به ماتادور می دوزد و گل در دست می نشیند. این صحنه می تواند اقتباسی از یک ماجرای واقعی در اسپانیا باشد. ماتادوری که می خواست گاو میش را بکشد اما گاومیش اشک میریزد و همهی مردم فریاد آزادی برای گاومیش سر میدهند. در این داستان هم فردیناند هیچدفاعی از خود نمی کند و تنها می نشیند و و ماتادور را نگاه می کند که شمشیر به دست به او میخواهد حمله کند اما صدای جمعیت بلند می شود که خواستار آزادی فردیناند هستند و ال پریمرو هم تعظیم کرده و صحنه را ترک می کند و باخت را قبول می کند و فردیناند به همراه دوستانش به مزرعه ی نینا و پدرش باز می گردند. انیمیشن تلاش دارد با نشاندادن یک گاو صلحجو، اهمیت «نکشتن» را با نکشتن ماتادور و نهایتا همراهیکردن مردم در انیمیشن برای جلوگیری از کشتهشدن گاو، به صورت عملی به او و مردم آموزش دهد. هوراکشیدنهای مردم برای گاوباز و تلاش همگانی برای کشتن گاوی مظلوم در ابتدای مبارزه روی مخاطب کودک و حتّی بزرگسال، تأثیر میگذارد و او را ناراحت میکند تا شاید در آینده از مخالفان گاوبازی شده و تعداد این مراسم را در این کشور، بیش از پیش کاهش دهد. شاید بتوان علاقهی فردیناند به گل را نشانی بر گیاهخواری گاوها دانسته و بر این تأکید کرد که گاو در شرایط عادی خطری برای کسی ندارد و این گاوبازها هستند که او را بی جهت برای مبارزه تحریک میکنند. نکته دیگری که از انیمیشن برداشت میشود، پیگیری آرمانهای شخصی در عین مخالفت با دیگران است. آرمان فردیناند، بوکردن گلها در یک محیط آرام و زیبا همراه با صلح و صفاست در حالی که بقیه گاوها به شدّت به دنبال مبارزه با ماتادورها هستند. در حقیقت، انیمیشن بر همرنگ جماعتشدن، خطّ بطلان میکشد. فردیناند از تلاش برای رسیدن به هدفش هم فراتر میرود و سعی میکند با آگاهیبخشی به دوستان خود به آنها بفهماند که اگر تلاش نکنند، هر چقدر هم که قوی باشند، سرنوشتشان چیزی جز مرگ نیست. او در نهایت نیز آنان را نجات میدهد. در نتیجه مخاطب میفهمد که نباید فقط به فکر خود باشد همانگونه که فردیناند با وجود امکان فرار، برمیگردد تا دوستانش را نیز با خود همراه سازد. پیتر دیبرگ منتقد سینما از نشریه معتبر Variety به این فیلم امتیاز ۸۰ از ۱۰۰ را داده است و در مورد آن میگوید: «در سالی که برای استودیوهای بزرگ انیمیشنسازی سال کم فروغی است، این بهترین مجموعهی موجود است: صادقانه، دوست داشتنی، به طرز شگفتانگیزی خندهدار و بهطورکلی در مورد محتوایش صادق است». |