مقدمه: یکی از جلوههای مناسبات انسانی، تعامل انسانها با یکدیگر است. این تعامل از شکل سادهان تا پیچیدهترین وجه، در مناسبات انسانی بروز میکند. شکل پیچیده تعامل انسانی با ورود ابزارهای ارتباطی در چند دههاخیر همراه شدهاست. بطوری که تکامل تعامل انسانی به میزان زیادی تحت تأثیر ابزارهای نوین ارتباطی و رسانهای قرار گرفتهاست و شکلهای جدیدتری از این ارتباط را بوجود آوردهاست. (موا، ترجمه شریعتی راد، 1384) در فرهنگ فارسی، ارتباط به عنوان اسم مصدر به معنای بستگی، پیوند، پیوستگی و رابطه آمدهاست. ارسطو فیلسوف یونانی اولین اندیشمندی است که در زمینهی ارتباط سخن گفتهاست، او در کتاب ریطوریقا مینویسد: ارتباط عبارت از جستجو برای دست یافتن به کلیه وسایل و امکانات موجود برای ترغیب و اقناع دیگران است. در تعریفی دیگر ارتباط عبارت از فرایند انتقال یک محرک (کلامیو بیانی) از یک فرد (پیام دهنده) به فرد دیگر (پیام گیرنده) به منظور تغییر رفتار اوست. گروهی دیگر برای تبیین ارتباطی، مساله تأثیر و یا جریان محرک و پاسخ را در تعریف ارتباط به صورت انتقال منفی مطرح کردهاند. به عنوان مثال، هنری لیندگرن میگوید: ارتباط از دیدگاه روانشناسی، فرایندی است که حاوی تمام شرایطی است که متضمن انتقال معنی باشد (پورحسین، 1384). ارتباط شیوه تبادل موضوعات و پیامهای مختلف را تشریح میکند. هدف ارتباط درک شدن، جلب حمایت و تأثیرگذاری بر عقاید و رفتار مخاطبان است کهاینهدف از طریق یک سری اقدامات برنامهریزی شده و مستمر قابل حصول خواهد بود (موآ، ترجمه شریعتی راد، 1384) مهمترین نکتهای که در ارتباط و مناسبات بین انسانها مطرح است، اتخاذ بهترین راه و روش برای تعامل بهتر، ترغیب بیشتر و نفوذ در طرف مقابل است. در ارتباط انسانی، گاهی با یک نفر و گاه با جمعی از انسانها مواجههستیم. برای شناخت چگونگی ترغیب، متقاعدسازی، نفوذ و تأثیر در روابط انسانی، لازم است قوانینی که بر حیات روانی و اجتماعی انسان حاکم است تبیین شوند تا بتوان با بکارگیری آنها، راه نفوذ بیشتر القاء و یا ابلاغ پیام را هموار کرد. تبیین این قوانین مطمئنا در حیطه فهم روانشناختی ارتباط انسانها و جوامع انسانی میسر است. به عبارت دیگر، برای ایجاد این ارتباط بایستی از قوانین روانشناختی ارتباطات سود جست. در این صورت است که بین ارتباطات و روانشناسی در ساخت روانشناسی اجتماعی، پیوند برقرار میشود. روانشناسی اجتماعی، روانشناسی یادگیری و آموزش، قوانینی را بدست میدهند، و ارتباطات با استفادهاز این قوانین، ارتباط انسانی را غنا و تعمیق میبخشد. بههمین دلیل ارباب رسانهها و نهادهای ارتباطی ناگزیرند برای ایجاد این نفوذ با یافتههای روانشناسی آشنا و با بکارگیری آنها این ارتباط را سریع تر برقرار و پیام خود را ابلاغ و یا القاء کنند (موآ، ترجمه شریعتی راد، 1384) بیان مسأله سازمانهای امروزه نیاز به کارکنانی با انرژی و مشتاق دارند. کسانی که نسبت به شغلشان اشتیاق و علاقه زیادی دارند. به طور کلی، کارکنان مشتاق به طور کامل مجذوب شغلشان میشوند و تکالیف شغلیشان را به طرز مطلوبی بهانجام میرسانند (باکر و لیتر، 2014). در طی سالهای اخیر، مطالعه و تحقیق در زمینه روانشناسی مثبت یک رویکرد بدیع را برای بسیاری از روانشناسان اجتماعی پدید آورده است. این رویکرد بر مطالعه علمیتجربیات مثبت، شادی و منبع انسانی مثبت به جای تاکید بر نشانههای ادوه و مفاهیم منفی تمرکز دارد (سلیگمن، 2003). به دلیل اثرات برجسته تجربیات مثبت بر افزایش بهرهوری و روحیه کارکنان، پدیدهها و مفاهیم مثبت در زمینهکاری، شایسته توجه قابل ملاحظهای هستند. اشتیاق شغلی به عنوان یک منبع مثبت ممکن است منجر به چرخه مثبتی از منابع و در نتیجهاثرات مثبت بر سلامت شود. (هوبقال و شیروم، 2001). همراستا به گرایش عمومی به سمت روانشناسی مثبت، اشتیاق شغلی به عنوان یک مفهوم در تضاد با فرسودگی شغلی مطرح شد (هالبرگ و شائوفلی،2006). اشتیاق شغلی به عنوان یک حالت ذهنی مثبت نسبت به شغل تعریف میشود که با ویژگیهای شوق داشتن به کار، وقف کار شدن و جذبه در کار توصیف میگردد. اشتیاق شغلی به میزان انرژی و دلبستگی به شغل و اثربخشی حرفهای اشاره داشته و دارای سه بعد جذب، نیرومندی و وقف خود میباشد (اسکافیلی، مارفیتنز، پینتو، سالانوا و بیکر، 2012). جذب به میزان تمرکز و غرق شدن فرد در کار خود اشاره دارد. درا ین حالت بهاین دلیل فرد سرسختانه درگیر کار خود میشود که تجربه کاری برای او بسیار لذتبخش است. افراد برای برقرار گرفتن در چنین شرایطی حاضر به پرداختن بهایش نیز هستند. در بعد نیرومندی، فرد در راستای انجام کار خود تلاش قابل ملاحظهای اعمال کرده و در موقعیت های دشوار پافشاری بیشتری میکند. کارکنانی که از نیرومندی بالایی برخوردارند، بیشتر به واسطه کار خود برانگیخته میشوند و در هنگام وقوع مشکلات و بروز تعارضات بین فردی مقاومت بیشتری از خود نشان میدهند (سالانوا، آگوت و پیرو، 2005). سومین بعد اشتیاق شغلی وقف خود در کار میباشد که با درگیری شدید روانی کارکن در کار مشخص شده و ترکیبی از احساس معناداری، اشتیاق و چالش است. این بعد با مفهوم دلبستگی شغلی وجهاشتراک بسیاری دارد و به درجهای که فرد از لحاظ روانی خود را وابسته به شغل خود میداند، اطلاق میشود. با وجود این کهاشتیاق شغلی یک ویژگی فردی به شمار میرود اما به میزان زیادی تحت تاثیر عوامل سازمانی مثل خشنودی شغلی، هویت سازمانی، تعهد سازمانی و انگیزش شغلی نیز قرار دارد (کارملی و فروند، 2005). از دیگر مواردی که در حیطه روانشناسی مثبت قرار دارد و با کنشوری مثبت رابطه مثبت نشان میدهد، بهزیستی روانشناختی است. بهزیستی روانشناختی در دو دههاخیر در ادبیات پژوهشی به وفور مورد بررسی قرار گرفته و دامنه مطالعات آن از حوزه زندگی فردی به تعاملات اجتماعی کشیده شدهاست (کول، 2002). در راستای تعریف این سازه مفهومی، گلداسمیت، وئوم و دارکی (1997) بیان میدارند بهزیستی اشاره به حسی از سلامتی دارد کهاگاهی از تمامیت و یکپارچگی در تعام جنبههای فرد را شامل میشود. بهزیستی روانی شامل ارزش های شناختی افراد از زندگی شان میشود و مردم شرایطشان را به طور متفاوت ارزش گذاری میکنند (نقل از دینر و لوکاس، 2000). بهزیستی روانی جزء روانشناختی کیفیت زندگی است که به عنوان درک افراد از زندگی خودشان در حیط رفتارهای هیجانی و عملکردهای روانی و ابعاد سلامت رواین تعریف شدهاست (روتمن، کریستن و ویزینگ، 2013). برخی دیگر از محققان نیز بهزیستی روانشناختی را بیشت به صورت یک فرایند شناختی که رضایت از زندگی نشانگر اصلی آن است، توصیف میکنند. عدهای نیز در توصیف بهزیستی روانشناختی بر نقش فرایندهای معنوی، نظیر هدفمندی در زندگی که منجر به عملکرد بهینه میگردد، تأکید میکنند (ریف، 1998). برخی نیز بر فرایندهای فردی و اجتماعی از قبیل پیوندهای معنیدار با دیگران اشاره میکنند؛ بنابراین به نظر میرسد بهزیستی روانشناختی میتواند با توجه به فرایندهای عاطفی، جسمانی، شناختی، معنوی، فردی و اجتماعی مفهومسازی شود (روتمن و همکاران، 2013) با توجه به ماهیت زندگی اجتماعی بشر و چالشهایی کهاین امر برای وی به وجود آورده، دور از ذهن نیست اگر فرض کنیم بشر در قضاوت خود در مورد وضعیت بهداشت روانی خویش بعد اجتماعی آن را نیز به عنوان یکی از معیارهای مهم در نظر بگیرد. لذا در کنار جنبههای عینی، شناختی، عاطفی و روانشناختی نمیتوان از جنبههای اجتماعی آن غافل شد. (کوهن، 2003). ارتباط مقولهای است اجتماعی؛ بنابراین نمیتوان آن را در زمره مباحث نو و جدید قرار داد و با این دید در خصوص آن گفتگو کرد. در واقع خمیرمایهاجتماعی بودن انسانها، ارتباط میان آنهاست. بیشتر نظریهها و مکاتب روانشناسی درباره ی اهمیت ارتباطات اجتماعی بحث کردهاند، حتی، روابط بین فردی شالوه بعضی از نظریهها از جمله نظریه روابط بین فردی سالیوان را تشکیل میدهد. در بحث روابط بین فردی، نگرش فرد نسبت به خود و ارزیابی از خود، نقش کلیدی ایفا میکند. (میلار و استونز، 2012) مفهوم ارتباط بین فردی برای نخستین بار در دهه 1950 مطرح شد. مهارت های ارتباط بین فردی به عنوان توانایی بهتر کار کردن با افراد تعریف شد که شامل پذیرش دیگران بدون تعصب نیز میشود؛ این بدان معناست که در روابط بینفردی، افراد باید همیشه دیگران را دوست داشته باشند، نه بهاین معنا که آنها قادر خواهند بود بر بیعلاقگی خود به منظور رسیدن بهاهدافشان غلبه کنند (نظری، احسانی، اشرف گنجوی و قاسمی، 1391). موفقیت شغلی افراد به شکل چشمگیری تحت تاثیر روابط بین فردی قرار میگیرد. برایان تریسی در کتاب «فرمول نابغهها» مینویسد؛ حدود 90 درصد شکست های شغلی به دلیل ناتوانی فرد در برقراری یا حفظ روابط بین فردی خوب اتفاق میافتد (سرگلزایی، 1389). بنابراین با توجه بهاهمیت اشتیاق شغلی و بهزیستی روانشناختی و نقش برجستهانها در بهره وری فردی و سازمانی کارکنان، لزوم بررسی دقیق و موشکافانه این متغیرها و شناسایی پیشایندها و عوامل ایجاد کنندهانها بیش از پیش احساس میشود. لذا پژوهش حاضر به دنبال پاسخ بهاین سوال است کهایا بین ارتباط بین فردی با بهزیستی روانشناختی و اشتیاق شغلی در کارکنان توانبخشی رابطه معنی دار وجود دارد یا خیر؟ اهمیت و ضرورت پژوهش ارتباط سبب افزایش آگاهی انسانها از مسائل و مشکلات، بهبود تصمیم گیری، ارائه راه حلهای مناسب، افزایش حس مشارکت و همکاری در بین افراد، افزایش مهارت دانش و نگرش، کاستن استرس و افزایش بهره وری و رضایت شغلی میگردد و انسانها در شبکه روابط اجتماعی با برقراری ارتباط متقابل و موثر با یکدیگر، احساس مثبتی به دست میآورند. همچنین ارتباط باعث میشود تا انسانها عقاید، ایدهها و نگرشهای خود را به یکدیگر انتقال دهند. این انتقال طی فرایندی آگاهانه یا ناآگاهانه، خواسته یا ناخواسته کهاز طریق آن احساسات و نظرات، به شکل پیامهایی کلامیو یا غیرکلامیبیان گردیده، صورت میگیرد. ضعف مهارتهای ارتباطی میتواند بر عملکرد افراد تأثیر منفی بگذارد. ارتباط از چنان اهمیتی برخوردار است که فقدان آنها برای نوجوانان و افراد بزرگسال با مجموعهای از پیامدهای منفی از جملهاحساس تنهایی، اضطراب اجتماعی، افسردگی، عزت نفس پایین و عدم موفقیتهای شغلی و تحصیلی همراه است. اهمیت و ضرورت ارتباط زمانی مشخص میشود که بدانیم ارتباط موجب ارتقای تواناییهای روانی، اجتماعی میگردد. این تواناییها فرد را برای برخورد موثر با کشمکشها و موقعیتهای زندگی و شغلی یاری میبخشند و بهاو کمک میکنند تا با سایر انسانها، جامعه، فرهنگ و محیط شغلی خود مثبت و سازگارانه عمل کند (ناصری، 1384) پژوهشهای روانشناختی در مورد اهمیت روابط بین فردی نشان دادهاند کهارتباط مناسب بین فردی اثر مستقیم روی سلامت روانی دارد، بهرهوری شغلی و موفقیت را افزایش میدهد، تندرستی و سلامتی جسمی به همراه میآورد، باعث مقابله سازنده با استرس میگردد، به رشد شخصی و هویتیابی افراد کمک میکند، کیفیت زندگی را افزایش میدهد و خود شکوفایی بههمراه دارد (علیمردانی، 1384) با توجه بهاینکه حفظ کارکنان و سطوح بهره وری نیروی کار موجود، از نگرانیهای اساسی مدیریت منابع انسانی است. اگر کارکنان سازمان را ترک گوید، پول و زمان سرمایه گذاری شده در جهت استخدام و آموزش کارکنان از دست میرود. ترک شغل کارکنان با مهارت و تجربه بالا هم هزینههای مستقیم و هم هزینههای غیرمستقیمی را موجب خواهد شد (دس و شاو، 2001). بهرحال ماندن در شغل و اشتیاق شغلی عکس ترک شغل و یا نارضایتی از شغل است و اشتیاق شغلی همبستگی مثبتی با کیفیت زندگی دارد که بهزیستی روانی جزء روانشناختی کیفیت زندگی است. (روتمن، کریستن و ویزینگ، 2013) بر این اساس ارتباط بین فردی میتواند وجوه مختلف سلامت روانی از جمله بهزیستی روانشناختی و اشتیاق شغلی را تحت تاثیر قرار دهد. با توجه به اهمیتی که بهزیستی روانشناختی و اشتیاق شغلی در کارکنان مراکز توانبخشی به عنوان تربیت کننده نسلهای بعدی دارند، بررسی راههای تازه برای ارتقاء بهزیستی روانی و اشتیاق شغلی آنان جایگاه و فواید مهمیدارد. لذا توجه بهارتباط بین فردی و تبیین آن میتواند کارکنان را بر حل مسائل در پیوند با خود، دیگران و جهان، احساس امنیت و رضایت از شغل یاری رساند. یافتههای این پژوهش علاوه بر روشن کردن رابطهارتباط بین فردی با بهزیستی روانشناختی و اشتیاق شغلی میتواند راهبردهای آموزشی، تربیتی و کاربردی ارزندهای را به مسئولین، مدیران، کارشناسان مسائل تربیتی و صاحبان مشاغل ارائه دهد. بدین ترتیب با توجه به مطالب فوق الذکر انجام دادن پژوهشی به منظور دستیابی به رابطهارتباط بین فردی با بهزیستی روانشناختی و اشتیاق شغلی ضروری به نظر میرسید. در پژوهشهای مختلف و در این پژوهش که تأثیر ارتباط بین فردی بر اشتیاق شغلی بررسی شده است به این نتیجه دست یافتیم که به منظور اجرای موثر کارها و سیاستها کارکنان باید به پرورش مهارتهای بینفردی خود بپردازند و تعلیم و یادگیری مهارتهای ارتباطی بین فردی باعث کاهش فشار روانی و افزایش بهداشت روان در کارکنان توانبخشی و تاثیر مثبت بر دختران این موسسه دارد. |