قرارمان با دکتر غلامحسن خدایی (مردی که 40 سال از عمرش را در نظام سلامت کشورمان طی کرده است) در دفتر نشریهی بهورز انجام شد. برخورد همکارانش در دفتر نشریه با او و خوشحالی آنها از دیدار دوباره اش، نشان از مهربانی و کارهای فراوانی بود که ایشان انجام داده است. همان جا بود که یاد این فراز از شعر نیما افتادم که: «یاد بعضی نفرات/ روشنم می دارد/ قوتم می بخشد،/ راه می اندازد،/ و اجاقِ کهن سردِ سرایم/ گرم می آید از گرمیِ عالی دمشان.»
این بهترین حالتی است که برای یک انسان می توان متصور شد که وجودش برای دیگران خیر و برکت است. او سالها در سمت هایی که داشته است در موضوع اجتماعی شدن سلامت فعال بوده و هست. وی در حال حاضر مشاور رییس دانشگاه علوم پزشکی مشهد در امور اجتماعی و مدیر مسئوول فصلنامه بهورز می باشد.
اگر موافق باشد کمی از خودتان بگویید؟
بنده سال1361 از دانشگاه علوم پزشکی مشهد فارغ التحصیل شدم. از سال 1363 در نظام سلامت کشور در گناباد، تربت حیدریه و مرکز بهداشت استان به مدت 30 سال انجام وظیفه کرده ام. سال 1392 بازنشسته شدم اما مجدد دعوت به کار شدم و با عنوان قائم مقام رییس دانشگاه در حوزه اجتماعی و سازمان های مردم نهاد و خیریه های سلامت فعالیت کردم. از ابتدا در بخش سلامت دو دیدگاه وجود داشته است یک دیدگاه این بوده است که با رویکرد پزشکی همه امور سلامت را با خدمات پزشکی و بهداشت و درمان حفظ کنیم. دیدگاه دیگر اما معتقد به با رویکرد توسعه اجتماعی است. یعنی ما مردم را درگیر خدمات سلامت بکنیم و مراقبت از سلامت در حوزههای مختلف سلامت جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی مورد توجه ما باشد. متاسفانه رویکرد پزشکی به خاطر تفکر حاکم بر سیستم اداری و حتی سیستم وزارت بهداشت، همیشه غالب بوده است. یعنی امروز ما از نظر نیروی انسانی، تجهیزات پزشک، بیمارستان ها و مراکز پزشکی، خانه های بهداشت و ... بسیار رشد کرده ایم اما با این همه می بینم مشکلات سلامت مردم متاسفانه بیشتر شده است.
بیشتر شدن مشکلاتی که می فرمایید چه دلیلی دارد؟
دو دلیل دارد اول مشارکت نکردن مردم در مراقبت از سلامت خودشان و دوم شیوه زندگی غلطی که امروز ما درگیر آن هستیم. به طوری که امروزه می گویند70 تا 80 درصد عوامل تاثیر گذار بر سلامت، عوامل اجتماعی است نه عوامل پزشکی. یعنی رویکرد پزشکی حداکثر تاثیرش در موضوع سلامت 20 درصد است. متاسفانه این رویکرد توسعه اجتماعی، نه تنها در حوزه سلامت بلکه در دیگر مسائل ما مثل مسائل قضایی، فرهنگی، امنیتی و در حوزه های مختلف مورد غفلت قرار گرفته است. چون یک تفکر کور دولتی نفتی حاکم بر مدیریت ما بوده است. در صورتی که افتخار ما به امام علی(ع) این است که ایشان یک مرد دموکرات بوده است. می دانیم که او حکومت را به هر قیمت نگرفت. می گفت اگر مردم نخواهند من حکومت را نمی خواهم و وقتی هم قبول کرد گفت این حکومت و قدرت برای من از آب دماغ بز کمارزشتر است. الان این طور نیست بین دولت مردان به معنای عام از یک شهرستان دوردست تا دولت مردان در سطح بالا، یک جدایی و تفرقی وجود دارد. این نوعی تفکر شده است. ما فقیر نیستیم و منابع زیادی داریم اما به خاطر تفکری که به آن اشاره کردم، روز به روز سلامت مردم بیشتر به خطر می افتد. بخشی از این به خطر افتادن، به خاطر عدم مشارکت مردم و عدم مراقبت از سلامت خودشان است. نهایتا منابع محدودی که داریم هزینه درمان های گران قیمت می شود که در واقع تعیین کننده های آنها کمپانی های دارویی و تجهیزات پزشکی می باشد.
ولی چند سالی است که شاهد افزایش مشارکت مردم در فرایند سلامت هستیم؟
بله. در زمان ریاست دکتر هاشمی این رویکرد شکل جدی تری به خود گرفت و حاصل آن افزایش مشارکت مردم در حوزه سلامت بود. با شکل گیری این رویکرد، سازمان های مردم نهاد، خیریه های سلامت و... جدیتر وارد عرصه سلامت شدند. واقعا اگر مردم را توانمند بکنیم که اول خودشان از خودشان مراقبت بکنند و باورشان بشود که هیچ انسانی در روی کره زمین دلسوزتر از خودشان برای خودشان وجود ندارد، به نتایج خیلی خوبی خواهیم رسید. دولت، مسئوول، پزشک هرکدام مشکلات خود را دارند. پس باید مردم در قالب سازمان های مردم نهاد مسئولیت پذیری بکنند و دیگران را هم توانمند سازند.
در جایی از صحبت هایتان به خیریههای سلامت اشاره کردید. وقتی تعبیر خیریه سلامت را استفاده می کنیم در نگاه بعضی ها، این معنی را می دهد که پولی جمع شود برای دارو و درمان بیماران نیازمند، احتمالا نگاه شما این نیست؟
بله «خیریه سلامت» ترکیبی از درمان و آموزش و پیشگیری است. بحث توسعه مشارکت مردم هم دستور دینی است و هم دستور عقلی که شرط موفقیت ما، مشارکت مردم است. برای همین ما حضور مردم را در 3 گروه خیریه ها افزایش داده ایم:
اول خیریه های درمانی که در مشهد؛ در حال حاضر 42 درمانگاه و 5 بیمارستان خیریه داریم. دوم موسسات خیریه حمایتی است که به هر دلیلی مردم بیمار شده اند و دچار مشکلات اقتصادی هم هستند باید به آنها کمک کنیم که فقط درد بیماری را داشته باشند نه درد بی پولی را. در این بخش هم 30 موسسه حمایتی در خراسان رضوی فعالیت میکنند. این موسسات به درمان وتامین داروی بیماران، کاردرمانی و گفتار درمانی بیماران کمک میکنند. یک بخش دیگر کارهای این موسسات هم کمک به توسعه مراکز درمانی و بهداشتی و خرید تجهیزات پزشکی برای مراکز درمانی است. در طول این 3 سال مردم خیر ما در قالب این موسسات120 میلیارد تومان به توسعه واحدهای بهداشت و درمان و حمایت از بیماران نیازمند کمک کردند. سوم هم سازمانهای مردم نهاد تخصصی می باشند. هر کدام از این سازمانهای مردم نهاد در مورد یکی از بیماریها از جمله سرطان، سلیاک، دیابت و ... فعال اند. ما در این بخش در استان65 سازمان مردم نهاد تخصصی غیر دولتی داریم. اینها علاوه بر آموزش بیماران و تغذیه کودکان، در بخش آموزش برای پیشگیری از بیماریها و توانمند سازی خانواده ها برای مراقبت از خودشان و اشتغال زایی فعالیت می کنند. در این بخش جای کار فراوان وجود دارد. اهمیت تخصصی شدن سازمان های مردم نهاد در حوزه سلامت، این است که هر کدام یکی از بیماریهای خاص را پیگیری می کنند. مثلا یک گروه فقط به سرطان و بیماران این حوزه می پردازد، یکی به دیابت و... این تخصصی شدن به نفع بیمارن خاص می باشد چون مثلا سازمان مردم نهادی که به بیماران تالاسمی می پردازد حتی به اشتغال، مسکن و ازدواج این عزیزان هم توجه میکند. یا مثلا انجمن سرطان مشهد یکی از بزرگترین انجمن هایی است که در حوزه سرطان در خاورمیانه کار می کند.
ویژگی مهم سازمانهای مردم نهاد از نظر شما چیست؟
به نظرم مهم ترین ویژگی این است که تکلیفمدارانه کار نمیکنند و اخلاقمدارانه کار میکنند. در صورتی که به طور مثال منی که در یک اداره کار می کنم، به من گفته اند روزانه 8 تا 14 باید سر کار باشم ولی در حوزه سازمانهای مردمنهاد و خیرین، آدمهایی مثل مهندس مستشاری را داریم که بیش از 80 سال عمر دارد. ایشان به اندازه 10 تا 20 مدیر دولتی ارشد ما کار میکند. این اگر اخلاقمدارانه نباشد، آیا باز هم همین می شود؟ خیلی از آدمهای دیگر را هم می شناسم که به همین ترتیب واقعا از دل و جان و شبانه روزی برای بهبود وضعیت مردم نیازمند و بیماران کار میکنند. در کنار این افراد، انجمن هایی هم هستند که جوان هستند اما خوب کار می کنند مثلا گروه لبخند کودک که کارش این است که لبخندی بر لبان کودکان بیاورد و یا گروهی از جوانان هستند که به بیمارستانها می روند و با بچه های بیمار کار و سعی می کنند این بچه ها روزهای بهتری را در بیمارستان ها سپری کنند. کار گروهایی از این دست اهمیت فراوانی دارد که با دل و جان هم کار می کنند.
شما با موسسه همدم هم در ارتباط هستید از این برایمان بگویید که چگونه با همدم آشنا شدید؟
یکی از اقوام ما در همدم مشغول به کار بود و می دانید که می گفتند فتح المبین. خانم بنده هم به آن جا رفته بود اما بنده ارتباطی نداشتم تا این که جایی نشریه همدم را دیدم و بعد هم با خانم دکتر حجت مدیر همدم آشنا شدم. بعد از آن بود که چند باری در قالب برنامه های گروهی از همدم بازدید کردم و آشنایی بنده با همدم و مدیران همدم بیشتر شد.
چه ارزیایی از وضعیت موسسه همدم دارید؟
به نظرم یکی از موسسات موفق در استان و حتی در کشور همدم است آن هم به لحاظ سرمایه اجتماعی و اعتمادی است که همدم نزد مردم به دست آورده است. بعضی از انجمن ها و موسسات در سطح استانی موفق عمل کرده اند اما در سطح کشوری نه ولی همدم حتی بین المللی هم خوش درخشیده است . این سرمایه ایست که ما می توانیم از آن استفاده بکنیم. همدم چند ویژگی دارد اول این که مدیرت همدم مردمی است. سیاست گذاری و اجرای آن مردمی است که ارزش فراوانی دارد. معتقدم اگر همین مرکز در اختیار دولت بود، الان این وضع خوب را نداشت. دوم اعتماد مردم به این خیریه در سطح خوبی است. هر سازمانی بزرگترین سرمایه اش قبل از سرمایه مالی اعتماد مردم است و این را همدم دارد. الان مردم به همدم از هر نوع تفکری و هر رده ی اجتماعی اعم از هنرمند، اهل سیاست، دانشجو، روحانی، بازاریان و ... اعتماد دارند و برای همین است که اقشار مختلف به همدم رفت و آمد می کنند. هر کدام از این آدم ها سرمایه ای که دارند اعم از مالی، فکری، علمی، هنری و حاضرند از ان برای همدم هزینه کنند که این ارزش بالایی دارد و باید آن را قدر دانست. نکته بعدی که نباید از آن غفلت کرد، بحث مدیریت همدم و افرادی است که در همدم به کار گرفته شده اند. از سطح خود مدیر عامل تا کارکنان احساس وابستگی سازمانی را به شدت دارند. من معتقدم کسانی که در همدم کار می کنند کارمند و حقوق بگیر نیستند. وقتی شما با کسانی که در همدم مشغول خدمت رسانی هستند روبرو می شوید، به این نتیجه مهم می رسید که این افراد همدم را خانه خودشان می دانند و بچه ها را بچه های خودشان. ما یک همدم می شنویم اما باید بدانیم کار کردن و مراقبت از بعضی از بچه ها واقعا سخت است. من خودم گاهی فکر کرده ام که آیا می توانم یک هفته با بچه ها کار کنم؟ مخصوصا در بخش هایی مثل بخش ایزوله که سختی خاص خود را دارد. برای ما کار کردن در یک اداره دولتی و یا شرکت و موسسه خصوصی خیلی زود تبدیل به شغل می شود. ولی در همدم این احساس وجود ندارد و این ارزش فراوانی دارد. خوشبختانه دوستان همدم در شبکه ها و گروهایی که در حوزه سلامت و مشارکت های اجتماعی ایجاد شده است هم حضور فعالی دارند.
و سخن پایانی؟
باید دستمریزادی بگویم به مدیران همدم و آدمهایی که برای بهبود وضعیت 400 دختر تحت سرپرستی این خیریهی خوب، تلاش می کنند.