اهمیت و ارزش خواندن و تحقیق در ادبیات تاریخی بر همگان آشکار است چرا که هویت و فرهنگ وتاریخ ملل را نشان میدهند و نمیتوان به تاریخ و عقبهی خود بیاعتنا بود و از این جهت است که میتوان با خواندن ادبیات کلاسیک و تاریخی و دانستن سرگذشتهای پیشینیان بر تجربیات خود افزود و درسهای آموزنده گرفت. بنا به گفتهی ماریو وارگاس یوسا «آموزهی کتابهای تاریخی تاریخ مصرف ندارند" و از این جهت موضوعات تاریخی را میتوان با تکیه بر قوهی تجسم و تخیل در ذهن ترسیم و تحلیل کرد و درسها از آن آموخت.» مقایسهی شخصیتها، احساسات، تجربیات، مضامین ارزشها ودیدگاههای تاریخ گذشته با جامعهی کنونی ذهن را به چالشی میکشد برای استفاده از تجربیات گذشتگان برای بدست آوردن درک عمیقی از خود واقعی و این است برخی از فواید تحقیق و خواندن کتابهای تاریخی؛ از این رو در این در این شماره از فصلنامهی همدم کتاب «کجا میروی؟» اثر هنریک سینکوئیچ را به شما معرفی میکنیم و امیدواریم از خواندن این اثر زیبا حظ ادبی ببرید و شوری عمیق و انسانی بیابید: کتاب «کجا میروی؟» اثر نویسندهی بنام لهستانی "هنریک سینکوییچ"، کتابی قابل تأمل و بسیار زیباست که خواننده با ملاحظهی معرفی آن، محال است این کتاب هفتصد صفحهای را تا به اتمام نرساند بهراحتی کنار بگذارد. این اثر را در سال 1353 مرحوم حسن شهباز (مترجم قهار ایرانی) که ترجمهی رمانهای بزرگی را در کارنامهی کاری خود دارد به گونهای بسیار شیوا، روان و دلنشین ترجمه کرده است. اما بنا به دلایلی چاپ اول این کتاب توسط انتشارات ماهی در سال 1389 منتشر شد. کتاب فاخر و جاویدان «کجا میروی؟» که در ژانر رمانهای تاریخی است، در همان ابتدای نگارش آن به پنجاه زبان زندهی جهان ترجمه و در سال 1905به دریافت جایزهی نوبل نائل شد. هنریک سینکوییچ که در این کتاب تاریخ امپراطوری رم را بهطور مفصلی روایت کرده است، برای تحریر این کتاب تمام تاریخ امپراطوری رم را مورد مطالعه و تحقیقات میدانی دقیق قرار داده است. به گفتهی عموم تاریخ نویسان کلادیوس سزار دروسوس گرمانیکوس معروف به «نرون» یکی از بیرحمترین و ستمکارترین حاکمان تاریخ است که از بدو خلقت بشر تا امروز انسان نظیرش را کمتر دیده است. نرون چهارده سال در رم فرمانروایی کرد و در این مدت حوادث بسیار تلخی رقم زده شد؛ مردم آن زمان نیز بهخاطر جو حاکم، به خونریزی و برادرکشی خو گرفته بودند و تماشای مرگ فجیع مردم برایشان نوعی تفریح و سرگرمی محسوب میشد. از محسنات شاخص این کتاب فاخر این است که با خواندن سطر به سطر آن به راحتی میتوان به گونهای ملموس و واقعی خود را در بطن اتفاقات و رخدادهای تاریخی آن زمان حس کرد. قسمتی از کتاب به زمانی برمیگردد که نرون پادشاه ستمگر رم، برای خاطر آن که بتواند بصورت واقعی چند بیت شعر را در وصف سوختن یک سرزمین بسراید، رم را به آتش کشید. در لابلای این حوادث تاریخی از جشنهای بسیار عظیم و عجیبی روایت میخوانیم که گویی فقط در افسانهها میتواند این رویدادها رخ دهد. در همان دوران آیین یکی از عالیترین مظاهر شرافت انسانی ـ عیسی مسیح ـ در حال رواج بود که حواریون مسیحی به سختی و در خفا پیام آزادگی و گذشت را در کالبد بیجان جامعهای که غرق در گمراهی و ستم بودند به روح جامعه دمیدند. نرون به طرز فجیعی پیروان مسیحی را در قالب خوشگذرانی و تفریح از بین میبرد و سیاسیون فرومایه با تأیید رفتارهای نرون به نابودی رم دامن میزدند و آنجاست که در زیباترین بخش کتاب پی به فلسفهی نام کتاب میبریم. زمانی که نرون در آخرین ماههای فرمانرواییاش با شقاوت و بدون دلیل هزارن مسیحی بیگناه را به قتل میرساند و در این هنگام پیری فرتوت عصازنان و خسته حال ناگهان میایستد و زانو بر زمین میزند و با صدایی مرتعش و حزنانگیزفریاد برمیآورد که: «ای خداوند من! به کجا میروی؟» در لابلای تمام فجایع غمانگیز اجتماعی، سیاسی آن دوران به اسم مارکوس وینچیوس و شاهزاده لیژین (لیژیا) زیاد بر میخوریم که فضای پر خفقان آن زمان را در عشقی بسیار لطیف، زیبا و انسانساز به تصویر میکشد. عشقی که سردار صاحب منصب مارکوس را از گذشتهی پر زرق و برق خویش جدا میکند و زندگی او را اگر چه با درد، ولی زیبا میسازد و از پیلهی زندگی وی موجودی کامل بیرون میآید. شخصیت جذابی چون "پطرونیوس" و حوادث پیرامون آن نیز بر جذابیت این اثر باارزش افزوده است. |