*همسخنی با مریم مولانا؛ مدیر عامل «موسسه مهر ماندگار مولانا» خانم مریم مولانا، مدیر عامل «موسسه مهر ماندگار مولانا» یکی از بانوان خیر و نیکوکار شهرمان است که در زمینهی کمک به بیماران نیازمند خصوصا کودکان، فعالیت گستردهای دارد. در یک دیدار کوتاه در دفتر کارش و مابین تلفنهای پیدرپیاش با او به گفتگو
نشستیم و علاقمندانه انگیزههای او را شنیدیم. احساس میکنیم برای شما هم خواندنی
باشد. خصوصا برای کسانی که انگیزهی کارخیر دارند اما نمیدانند از کجا باید شروع
کنند. * کمی از خودتان بگویید تا بعد
وارد سوال های جدیتر بشویم؟ در خانوادهای روحانی در قم
متولد شدم و تقدیرم این بود که بعد از ازدواج در کنار امام رضا (ع) باشم. به یاد
مرحوم پدرم و راه و اندیشه ایشان در کمک به مستضعفان، و با کمک همسرم و بچهها و
حتی نوههایم که مشتاقانه به من در کار خیر کمک میکنند، موسسهی خیریهای ثبت
کردیم و نام آن را «موسسه مهر ماندگار مولانا» گذاشتیم. * از پدرتون بگویید و کارهای
او که انگیزهی خیر را در وجودتان زنده نگه داشته است؟ پدرم همیشه معتقد بودند باید برای نیازمندان وقت
زیادی بگذاریم. ایشان مقید بودند که باید خیلی وقت روی کار خیر بگذاریم و به فکر
نیازمندان باشیم. او بصورت پنهانی کار خیر میکرد. بعد از مرگشان مشخص شد پنهانی
کار میکردند و مردم نیازمندی که از فوت پدرم ناراحت شده بودند، به ما خبر
فعالیتهای ایشان را روایت میکردند. من دوست داشتم همان راه، به اسم ایشان ادامه
پیدا کند. * از چند سالگی فعالیتهای
خیرخواهانهی پدرتان را به یاد دارید؟ یادم هست پدرم فیش آب و برق
مستضعفان را پرداخت میکرد یا به آنها مواد عذایی میداد. البته آن زمان من کوچکتر
از بقیهی خواهر و برادرهایم بودم. اما مادرم و برادرها و خواهرهای بزرگترم کاملا
به بابا کمک میکردند و او را در این راه یاری میدادند. بعد از فوت پدرم خانوادههایی
میآمدند و میگفتند ما از حاج آقای مولانا ماهیانهای دریافت میکردیم و حواسشان
به ما بود. در حالیکه ما از این مسایل خبر نداشتیم. * چند سال بعد از آمدنتان به مشهد، به کار خیر علاقه پیدا کردید؟ بعد از آمدن به مشهد، دوری از
خانواده و قم برام خیلی سخت بود. من حتی دیپلمم را در مشهد گرفتم. با توجه به
اینکه دورههای مختلف و کلاسهای خیاطی را گذرانده بودم علاقمند شدم در یکی از
خیریهها بصورت افتخاری خدمت کنم. برای همین در خیریه «بی بی نفیسه» مشغول کار
خیاطی و دوزندگی سیسمونیهایشان شدم. *به نظر شما کار خیر و
نیکوکاری از کجا شروع میشود؟ آیا باید از اول مدیر عامل باشیم یا نه؟ من خودم همانطور که گفتم تلاش
میکردم از مسائل کوچکتر شروع کنم. گاهی در جلسات مشارکتی بیمارستانهای امام رضا
(ع) و قائم (عج) هم شرکت میکردم و دیدن مشکلات و کمبودهای بیماران خیلی آزارم میداد. *از کجا راه پیدا کردید به این
جلسات مشارکت بیمارستانی؟ آقای دکتر بهرامی از دوستان
قدیمی همسرم بودند و خانوادهی ما را به جلسات «میزبانان خورشید» دعوت کردند. من
کارم در دفتر هواپیمایی همسرم بود اما احساس کردم اگر در خدمت بیماران کمتوان
باشم فایدهاش برای مردم و جامعهمان بیشتر است. من کم کم رفت و آمدم به بیمارستان
هاشمی نژاد، طالقانی، قائم و سایر بیمارستانهای سطح شهر بیشتر شد. در آنجا وقتی مشکلات
بیماران بیبضاعت را میدیدم، سعی کردم از خانوادهی خودم وخواهرو برادرهایم پول
جمع کنم و به هر طریق که شده سنگی از جلوی پای آنها بردارم. به نظر من سختترین
کار وقتی است که جگرگوشهات را در بیمارستان بخواهی بستری کنی و پول عمل یا دارویش
را نداشته باشی. * از کی مساله جدی شد؟ اول اردیبهشت 1395، یک گروه
خانوادگی 130 نفره تشکیل دادیم و من خدمتگزار گروه شدم. سعی کردیم نظم خاصی داشته
باشیم و کمکهای مالی گروه را هدفمند به دست بیمارهای در نوبت برسانیم. گاهی دستگاهی
ضروری خریداری میشد و بعضی اوقات پول عمل کسی را جور میکردیم. افراد فامیل،
اعضای اصلی گروه ما بودند. کم کم هر کدام از آنها یک دو نفر خیر را به جمع ما
اضافه کردند. ما با صبوری و تلاش و پیگیری توانستیم اعضای گروه را به 1400 نفر
برسانیم و مهر 97 این موسسه به ثبت رسمی نیز رسید. *یعنی برای آغازکار خیر و خداپسندانه، ابتدا باید قدمهای کوچکی برداشت
و اصلا نیازی نیست بلند پروازی کنیم؟ بله دقیقا. ما زمانی که شروع به این کار کردیم و با گروه خانوادگیمان
جلو رفتیم، فکر نمیکردیم روزی موسسهای تاسیس کنیم. مهم آغاز راه است که اگر
بخواهی و عشق به انسانهای دور و برت را سرلوحهی زندگیات قرار دهی، قطعا به
نتیجه میرسی. *چه شد که از میان همهی بیماران، به گروه سنی اطفال و حل مشکلات آنها
روی آوردید؟ ما فراز و نشیبهای خاصی طی کردیم. دیدن بیمارهای متفاوت در سنین
مختلف، نظر ما را به کمک تخصصی به کودکان و اطفال جلب کرد. معصومیتی که بچهها دارند
و خصوصا زمانی که روی تخت بیمارستان هستند، اصلا قابل تحمل نیست و فکر میکنم هر
کسی دوست داشته باشد به آنها کمک کند ضمن اینکه اینها آیندهسازان مملکت ما هستند
و تا جایی که ممکن است باید در خدمت آنها باشیم. * اولین کار خیری که بقه یک کودک بیمار انجام دادید یادتون هست؟ مهر ماه سال 1395 اولین بیماری که داشتیم بچهای بود به نام نجمه که
ستون فقراتش کج بود. او توسط یکی از خیرین دارالاکرام به من معرفی شد. طی یک تماس
با بیمارستان قائم، برایش نوبت گرفتیم. کجی ستون فقرات، زندگی سختی برای نجمه و
خانوادهاش بوجود آورده بود. آنها مجبور بودند حتی برای رفتن پیش دکترهم، لباس
گشاد به تن بچه بپوشانند. بچه عمل شد. ستون فقراتش راست شد و الان به لطف خدا، حالش
خوب شده است. این آغاز راه ما بود. بیماران بعدی معرفی شدند. کمک مددکارهای عزیز و
زحمت کش بیمارستانها را هم نباید نادیده بگیریم. ما فکر نمیکردیم پزشکان
بیمارستانهای مشهد اینقدر همکاری خوب و دوستانهای با ما داشته باشند. ما وقتی
بیماری را معرفی میکنیم تا جایی که ممکن است خودشان هم در این کار خیر سهیم میشوند.
مثلا دکتر گلشن برای دندانپزشکی اجازه نمیدهند حتی دارو را ما متقبل شویم و
خودشان بخش زیادی از هزینهها را پرداخت میکنند. یا دکتر وجدانی برای چشم اطفال،
ساعت 12 شب جوابگوی تلفن ما هستند و میفرمایند فردا اول وقت بیمارتان را بفرستید،
بدون گرفتن یک ریال پول. یا دکتر مهاجرزاده، خانم رهنما، آقای ملازاده وآقای
اسکندری برای ما در هزینههای کاردرمانی و گفتاردرمانی کودکان 50 درصد تخفیف قائل
میشوند. *شما چه میگویید که پزشکان قانع میشوند تا اینگونه سهل و خیرخواهانه
به شما کمک کنند؟ اینها لطف خداوند است. من حرفی نمیزنم و کار خاصی نکردهام. حتی چند
نفر از این پزشکان عزیز که به ما کمک میکنند را هنوز از نزدیک ندیدهام و فقط
بصورت تلفنی به ما و اهداف موسسه اعتماد کردهاند. *مردم و خیرین شما را چگونه پیدا میکنند و حاضر به کمک میشوند؟ غیر از خیرینی که در گروه 1400 نفرهی خودمان حضور دارند، باز هم افراد
زیادی هستند که من دوست دارم حضور آنان را لطف خداوند بنامم. این را بدانید که کار
خیر برزمین نمیماند. خصوصا برای کودکان بیمار و محتاج. حتی ما بصورت چند واسطه،
خیرینی از خارج از کشور داریم که بابت خمسشان، به حساب کودکان بیمار، پول واریز
میکنند. ما اصلا هیچکدام از این خیرین را نمیشناسیم و معتقدم خود حضرت حق آنها
را به ما وصل میکند. من باور دارم که سرمایهی اصلی هر سازمانی، خصوصا موسسات
خیریه، مقدار پول و رقم حساب بانکیشان نیست بلکه اعتماد مردم به آن موسسات،
سرمایهی اصلی خادمینش را تشکیل میدهد. همانطور که گفتم ما خیرینی داریم که به
لطف خدا به ما اعتماد دارند و از داخل و خارج کشور، بدون اینکه همدیگر را بشناسیم،
به ما اعتماد دارند و در واقع راه ما را میشناسند. ما کار خاصی نکردهایم و در
واقع فقط استارت این عمل خداپسندانه را زدهایم بصورتی که تابحال برای کمک به
کودکان بیماران نیازمند هیچ مشکلی نداشتهایم. * فرایند پذیرش کودکان بیمار به چه صورت است؟ غیر از مواردی که گفتم توسط مددکارها و بخش مشارکت بیمارستانی به ما
اعلام میشود، همیشه اعلام کردهام همانطور که در نظام اسلامی پاسخگویی به حوائج
انسانهای نیازمند یک فضیلت بزرگ است، ما هم در موسسه بر همین مبنا مثل داروخانهی شبانهروزی عمل میکنیم. هر
ساعتی مددجو زنگ بزند، پاسخگو هستیم. حتی ساعت دو بامداد به ما زنگ زدهاند و
شنیدن درد دل این افراد و کمک در حد توان برای ما، افتخار و نعمت بزرگی است. *و حرف آخر: یکی از خانوادههای بیماران نیازمند که چند سال
قبل، پیش ما آمده بود و ما به کمک خیرین گروه توانستیم پسر کوچکش را عمل کنیم، هر
ماه مبلغ ده هزار تومان به گروه ما کمک میکند که این کار بسیار جالب و استثنایی
است. باور کنید برای خود من ارزششش از چند میلیون تومان بیشتر است چرا که روحیهی
مشارکت در حل مشکلات بیماران نیازمند را در روح این انسان شریف میبینیم. این است
که میخواهم پیشنهاد کنم مردم عزیزمان به هر مبلغی که در حد وسعشان است وارد کار
خیر و خدمت بشوند و مطمئن باشند خداوند برکتش را به زندگی و سلامت خانوادهشان
برمیگرداند. |