کتاب «پیرپرنیاناندیش» که حاصل گفتگوهایی مفصل باهوشنگ ابتهاج یا همان سایه است، توسط انتشارات سخن منتشر شده است. این کتاب دوجلدی است. جلد اول این مجموعه به مرور خاطرات سایه از زمان تولد تا بعد از انقلاب اسلامی میپردازند و در جلد دوم نظرات و موضعگیریهای پراکنده او، منتشر شده است و در انتهای همین جلد، آلبوم عکس جذاب و مفصلی هم قرار دارد. کتاب یک بیوگرافی خشک و خستهکننده نیست، خاطرات با لحنی بسیار صمیمانه بیان شدهاند و در این میان نگاه بسیار ساده ای دارد به تاریخ چند دههی ایران و عادات و سرگرمیها و سردرگمیهای خاص جامعه در برهههای گوناگون. راویان کتاب در جریان گفت وگو با سایه از مکتوب کردن جزئیترین حرف ها و حرکات شاعر نیز نگذشته اند؛ بهگونهای که در بخشهایی از کتاب، خواننده احساس می کند در حال خواندن یک فیلمنامه است نه یک گفت وگوی ادبی و فاخر. و اتفاقا همین جزئینویسی ها کتاب را برای خوانندگان غیرحرفه ای هم جذاب و خواندنی کرده است. خاطرات سایه با اینکه ظاهرا شخصی بهنظر میرسند ولی برشی از تاریخ ایران اند؛ مثلا در آن قسمت که از او در مورد دوران تحصیلش سوال میشود، اینگونه پاسخ میدهد: «یه خاطره خیلی درخشان از یه معلم عربیمون دارم... یه معلم عربی داشتیم به اسم آقای تائب. خیلی آدم مذهبی بود و بچهها همیشه این آدمو اذیت میکردن، ولی من تو کلاس همیشه ساکت بودم و به او احترام میذاشتم و حمایت میکردم ازش. این آقای تائب خیلی آدم متین و باشخصیت فهمیدهای بود… با اینکه مذهبی بود، مصدقی هم بود. من یادمه وقتی نفت ملی شد دیدم این آقای تائب داره تابلوهای بریتیش پترولیوم رو پایین میآره. هیچ فکر نمیکردم آدمی اونطور آرام چنین حرکت انقلابیای بکنه. در وقتهای معینی آدما خودشونو بروز میدن.» کتاب گرچه زندگینامهی یکی از مشهورترین شاعران ماست ولی از بطن همین خاطرات، چیزهای جالبی هم در مورد فناوری دوران قدیم میشود، استخراج کرد. مثلا آنجا که سایه در مورد رادیوی وستنیگهاوسی که خریده بوده میگوید، متوجه کارکرد رادیو در آن دوران و نقش اطلاعرسانی آن هم میشویم. استاد به رشت قدیم بسیار افتخار میکند. شهری فرهنگی و در عین حال بانشاط؛ فضایی که در رشت امروز هم تا حدوی حفظ شده است. قسمت بعدی کتاب در مورد خاطرهی آشنایی و معاشرت سایه با شهریار است. این قسمت کتاب بسیار مفصل است و دارای خاطراتی بسیار دلنشین است؛ آشناییای که سالها بعد در تنگنایی دشوار به کار سایه آمد... بخش مفصل دیگر کتاب در مورد خاطرات سایه با مرتضی کیوان است. سالهای کار سایه در رادیو، یکی از مهمترین و جذاب ترین بخشکتاب است. سالهایی که سایه مسئولیت برنامه گلها و سپس کل موسیقی رادیو را بین سال ۵۳ تا ۵۷ برعهده داشت. جواد معروفی و حبیب الله بدیعی و آقای تجویدی نشسته بودند در شورا. (نواری گذاشته شد) مرغ سحر بود، خواننده: خانم …. تجویدی گفت: نظرتون چیه؟ گفتم: تصنیف مرغ سحر کار مرتضی خان نیداووده، شعرش از ملک الشعراء بهاره. این در دوره رضاشاه و محمدرضاشاه پخشش ممنوع بوده، جنبه سرود ملی پیدا کرده و از کارهای جاودان موسیقی ما شده و با این تصنیف نباید شوخی کرد. این خانم ملودی را غلط خونده، شعرو غلط خونده، بد خونده، و اصلا دیگه مرغ سحر نیست. بعد از ذکر خاطرات بعد از انقلاب و مهاجرت سایه به آلمان، خاطرات سایه پراکندهتر میشوند و در ادامه جلد اول و جلد دوم، کتاب بیشتر نظرات پراکنده او را در مورد افراد و رویدادها و مسائل روایت میکند. این کتاب حاصل گفتگوهای پراکنده میلاد عظمیم و عاطفه طیه، از سال ۸۵ تا ۹۱ با سایه است. کتاب توسط انتشارات سخن در ۱۲۷۳ صفحه چاپ شده است و همان طور که پیشتر گفته شد حاوی آلبوم عکس رنگی است. مجتبی جهانپور |