آن روزها حکایت این روزها نبود
اندوه بی نهایت این روزها نبود
نان و پنیر و صبح و سلامی که واقعاً
احساس داشت،عادت این روزها نبود
یلدا همیشه در سبدش نقل برف داشت
یلدا، شبیه حسرت این روزها نبود
نوروز مرد عاشق آن روز ایل بود
در گیر وام و زحمت این روزها نبود
تالاب، سرزمین فرود فرشته بود
حرف از رکود و رخوت این روزها نبود
شیر خزر، به جنگل ما تکیه داده بود
دیگر اسیر غربت این روزها نبود
در ده، همیشه صحبت باغ و پرنده بود
چیزی به نام آفت این روزها نبود
این روزها حکایت آن روزها که ....نه
آن روزها حکایت این روزها نبود
#موسی_عصمتی
شاعر روشندل عزیز |