شما کدامشان هستید؟ امشب، نخستین شب سال 1402 خورشیدی است. امشب سال نو شروع شدهاست. امشب شب عید است، شب شکر و شادی و شعر و شوق. امشب، چند تن از دوستان عزیز برای شادباشگویی آمدند منزل ما و خدا میداند که از دیدن گل رویشان و شنیدن صدای گرمشان، چقدر شاد شدم. اما، در لحظات پایانی، یکی از دوستان، از سر مسامحه و تغافل کلامی، چیزی گفت که چیزی نمانده بود شیرینی شب عید را برایم حسابی تلخ کند. این یک برش از دیالوگی است که بین من و آن دوست گذشت و بازگو کردنش میتواند کمک کند تا منظورم را روشنتر بنویسم؛ - خب خدا رو شکر که امسال هم در کنار هم هستیم و چشم و دلمون به دیدن دوستانی چون شما روشن و گرم میشه. - بله واقعا جای شکر داره. من هم از صمیم دلم برای داشتن دوستانی مثل شما خوشحالم. - ممنون. شما سال 1402 هم همونجای سابق کار میکنین؟ چی بود اسمش؛ فتحالمبین؟ - بله به امید خدا.اسمش موسسهی خیریهی فتحالمبینه که البته این سالها، ما بیشتر از نام همدم براش استفاده میکنیم. - آها... موسسهی همدم... همونجا که دخترای عقب موندهی ذهنی رو نگه میدارین دیگه؟ - بله... ولی این 400 تا گلی که ما در خدمتشون هستیم، عقب موندهی ذهنی نیستن... ممکنه در یه زمینههایی کمتوان باشن، ولی در یه مواردی هم به مراتب از من و شما تواناتر و قابلترن... - خب حالا چه فرقی میکنه مگه؟! - خیلی فرق میکنه دوست عزیز من.... همسرم وارد گفتوگو شد و چون میدانست که این حرفها ناراحتم میکند، به حکم میزبانی و ادب، بساط گفتوگو را جمع کرد... بعد هم مهمانهای ما، رفتند. ما ماندیم با سالی که داشت نو میشد و ذهنهایی که چقدر نیاز به نو شدن دارند. الآن که دارم این کلمات را مینویسم، هنوز هم ذهنم درگیر آن گفتوگوست.... و این پرسش رهایم نمیکند که؛ براستی عقب ماندهی ذهنی کیست؟ میخواهم چیزی بنویسم و امیدوارم شما هم با من همنظر باشید؛ عقب ماندهی ذهنی، آن انسان معصوم نازنینی نیست که ناخواسته درگیر یک نقص ژنتیکی شده و از برخی نعمات و امکانات زندگی محروم ماندهاست... عقب مانده ذهنی آن است که بهرغم توانایی ذهنی معقول و موثر، نتواند یا نخواهد که از ذهنش به شکل انسانی و منصفانه کار بگیرد. عقبماندهی ذهنی، آدمی است که دنبال خوردن حق دیگران است. کسی است که نخواهد استعداهایش را بشناسد و شکوفا کند. کسی که مدام در فکر زرنگبازی و حقهبازی است. کسی که بهواسطهی داشتن کمی مال و منال یا مدرک دانشگاهی و کرسی ریاست و... احساس برتری و آقایی و سروری میکند و همه را در خدمت خودش میخواهد... اما، گفتم زرنگی.... حیفم آمد به آدمهای زرنگ موسسه اشاره نکنم، به زرنگهای یکرنگ و راستین؛ خوشبختانه، موسسهی همدم، در میان همکاران و یاران و یاوران، زرنگهای واقعی و عزیزی دارد که به بودن و همت و حمایشان افتخار میکند... زرنگ راستین، کسی است که دیدن لبخند رضایت یکی از چهارصد فرزند همدم، او را از خود بیخود میکند، چنانکه پنداری تمام گلهای باغ و بهاران را تقدیم او کردهاند. زرنگ راستین، آن انسانی است که سالهاست به شادی و سلامتی چهارصد گل همدم فکر میکند و محال است سال تازهاش را بدون تجسم لبخند این گلها و داشتن هوای آنها و خانهشان، آغاز کند! زرنگهای واقعی، نیکاندیشان نیکوکار همدمی اند که اگر شما هم بخواهید، میتوانید در این موسسه آنها را ببینید و عشق و آرامش و عظمت و انسانیت را در آینهی رفتار و کردارشان، به تماشا بنشینید. یقین دارم که دیدن حال و هوای همدم و یاورانش و لمس مهر و نشاط فرزندانش، میتواند به هر انسانی، درس زرنگی راستین بدهد. #سپاهی لایین. |