میزبانی همدمیها و میهمانانی که تازه همدم شدهاند! امروز منتظر دیدار تازهعروسهایی هستیم که قرار است پیش ما بیایند البته با آقا دامادهای جوانی که همهی آنها حافظ و قاری قرآن هم هستند. این خبر را که شنیدیم خیلی ذوق کردیم. بگذریم که ما همیشه دوست داریم میهمان داشته باشم. اصلا خانهی ما بدون میهمان صفایی ندارد و من و خواهرهایم از تعطیلات و سوت و کور بودن خوابگاه و کارگاههای موسسه بدمان میآید. ببخشید اول این گزارش خودم را معرفی نکردم. من «فاطمه»ی همدم هستم. احتمالا گاهی از زبان من حرفهایی یادداشتهایی در مجله یا سایت همدم خواندهاید که من گفتهام و دوستانم نوشتهاند. من فاطمه ام؛ یکی از 400 دختر بیسرپرستی که شما خیرین و نیکوکاران عزیز به ما لطف دارید و من، هر از گاهی با اجازهی مربیان و دوستان خوبم در بخش روابط عمومی، با آنها همکاری میکنم. داشتم میگفتم که قرار است عدهای از تازه دامادها و نوعروسان کشورمان پیشمان بیایند. آنها چند ساعت قبل در حرم امام رضا (ع) عقد زناشویی کردهاند و خیلی خوشحالیم که مقصد اولین سفر مشترکشان خانهی ما است. مربی کلاسمان میگوید انشالله شما هم یک روزی عروس میشوید. نمیدانم این دعای قشنگ را برای این میگوید که آرام و مودب سر جایمان بنشینیم و منتظر بازدیدها باشیم یا نه واقعا دوست دارد عروس شویم و از شرمان راحت شود. ما میخندیم و سعی میکنیم به حرفش گوش کنیم. میهمانان همدم که از راه میرسند، خانم دکتر حجت برایشان از موسسه و فعالیتهای هنری ما میگوید. او ما را خیلی دوست دارد و ما از نگاهها و تعریفهایش این را میفهمیم. مامان دکتر ما خیلی مهربان است و هر روز کلی سفارش ما را پیش مربیهایمان میکند. وقتی میهمان و خیری برای دیدن ما میآید سعی نمیکنیم با لباس پاره و کهنه ترحمش را جلب کنیم و بهقول مامان دکتر سعی میکنیم با تواناییهایمان خودمان را معرفی کنیم. میهمانان همدم به سرپرستی مرد خوبی که فامیلش مهندس خلیلی است به کارگاههای ما سر میزنند و او به جوانهایی که تازه سر خانه زندگیشان رفتهاند میگوید: «نگاه کنید این دختران خوب همدم با چه ارادهای مشغول کار هستند. ببینید ما در ایران عزیزمان خیلی کار برای انجام دادن داریم و نباید بهانه بگیریم که کار نیست. کار هست اما ارادهی کار کردن کم است و باید همهی جوانهای عزیز ایرانی به فرزندان باارادهای مثل این دختران عزیزمان نگاه کنند و یاد بگیرند.» وقتی مهندس خلیلی اینقدر از ما تعریف میکند قند در دلمان آب میشود و به خودمان قول میدهیم بهتر از قبل باشیم. آقای خلیلی در مورد ازدواج ساده هم حرف میزند و نظرش را به خانم دکتر و خبرنگار موسسه میگوید: «امیدوارم خانوادهها و مسئولین با درپیشگرفتن ازدواج آسان، باعث تشکیل خانوادههای جدید ایرانی شوند و سختگیریها تمام شود. ما با سخت گرفتن نمیتوانیم کمکی به جوانان کشورمان کنیم و آنها هم از تشکیل خانواده دلسرد خواهند شد.» میهمانان همدم بازدیدشان تمام میشود و بعد از کلی عکس یادگاری و صحبت با ما و مربیهایمان میروند سوار اتوبوسشان میشوند. دوباره سکوتی آشنا به کارگاهها و موسسه میآید. البته این سکوت غمانگیز نیست. ما داریم به دعاهای قشنگ حافظان قرآن فکر میکنیم. آنها برای سلامتی همهی ما دعا کردند و قول دادهاند برای بعضی از خواهرهای ما دعای مخصوص مثل ختم قرآن و نماز امام زمان (عج) بخوانند. امروز از آن روزهایی است که بازدیدکنندههایش به ما خیلی انرژی دادهاند. ما دوستان خیلی خوبی پیدا کردهایم، دوستانی که قول دادهاند سر نمازو هنگام قرآن خواندنشان برای ما دعا کنند. دوستانی که با کتاب خدای مهربان انس همیشگی دارند و از این روست که به آشنایی با آنها خیلی خیلی دلخوش شدیم. آنها رفتهاند اما رایحهی خوب یاد و نگاههای معنویشان هنوز که هنوز است در موسسه موج میزند... |