هر انسانی که متولد میشود میتواند آموزش ببیند. البته با روش مختص به خودش! کودکان کمتوان ذهنی با روشهای مختلفی میتوانند آموزش ببینند. یکی از روشهای رایج آموزش کودکان کمتوان ذهنی این است که آموزش را به خردهمهارتها تقسیم کنیم. مثلا برای آموزش مهارتهای اجتماعی بهتر است، نکاتی که در ادامه مطرح میشود را در نظر بگیریم. هدف از آموزش مهارتهای اجتماعی به کودکان کمتوان ذهنی آن است که کودک بتواند در جامعه عقاید خود را بیان و از نظرات خود دفاع کند. با دوستان و همکلاسیها و همسایگان ارتباط برقرار و با آنان همدردی و همفکری کند. همچنین مهارتهای لازم را جهت قبول مسئولیت، نحوه استفاده از وسایل ارتباط جمعی، سخن گفتن، خواندن، نوشتن و… کسب کند و در جامعه، نقش مشارکتی داشته باشد. اولین قدم برای تعاملات اجتماعی ایجاد و برقراری ارتباط است. برای آموزش ایجاد و برقرار ارتباط به کودکان کمتوان ذهنی با استفاده از خردهمهارتها نیاز است برای «توانبخشی کودکان استثنایی»، مراحل زیر طی شود: واکنش به اسم خود در ابتدا نیاز است که کودک نام خود را بشناسد. بنابراین لازم است هنگام کار با وی، بارها نام او را صدا بزنید و او را متوجه کنید که منظورتان اوست. صورت کودک را به سمت خود برگردانید تمرین فوق را تا آنجا ادامه دهید که با نامیدن وی، خود به سمت شما برگردد. نکته: توجه داشته باشید که قبل از یادگیری تمرین فوق، لازم است کودک توجه و پاسخ به محرکهای طبیعی را به خوبی آموخته باشد. تداوم ارتباط چشمی هنگام گفتوگو از جمله مواردی که در تعاملات اجتماعی خصوصا هنگام گفتوگو بسیار مهم است، برقراری و تداوم ارتباط چشمی است زیرا که به فرد کمک میکند با توجه به حالتهای چهره و چشم طرف مقابل، به تمرکز و درک بهتری از گفتوگو با وی برسد. نکته: شروع تماس چشمی با توانایی واکنش به نام خود همراه است. فعالیتهای پیشنهادی بهتر است برای تداوم تماس چشمی هنگام گفتوگو صورت کودک را با دو دست مقابل صورت خود نگه دارید و عوامل مزاحم مانند صداهای محیطی و... را نیز کنترل کنید. جهت تشویق به ادامه و یا حتی شروع کار میتوانید از شی و یا خوراکی مورد نظر کودک استفاده کنید و آن را در کنار چشمان خود حرکت دهید. بیان اسم خود برای کسب این مهارت نیاز است که کودک نام خود را بشناسد و توانایی بیان کلمات را نیز داشته باشد. نام او را بگویید و سپس به وی اشاره نمایید تا او نیز تکرار کنید. جهت درک بهتر، نیاز است نام خود را بگوید و به خود اشاره کنید. میتوانید تمرین فوق را با کمک دوستان و یا حتی عروسک و … اجرا کنید. در نهایت از کودک بخواهید پس از پرسیدن نامش، آن را بیان و تکرار کند. سلام کردن لازمه کسب این مهارت نیز توانایی بیان و یا اجرای پانتومیم است. فعالیتهای پیشنهادی در ابتدا به کودک توضیح دهید که هنگام ورود به مکانی و یا روبرو شدن با فرد یا افراد جدید باید سلام کند. رو به روی کودک بایستید و به او سلام کنید و از وی بخواهید تکرار کند. همین کار را هنگام ورود به مکانهای دیگر نیز اجرا کنید. یکی از کودکان را از کلاس و یا اتاق بیرون بفرستید و بخواهید پس از ورود سلام کند تا کودکان دیگر نیز تکرار کنند. کودکان را دو به دو روبروی یکدیگر قرار دهید و بخواهید که به یکدیگر سلام کنند. تمرین فوق را با کمک عروسک و در قالب بازی نیز میتوانید اجرا کنید. آموزش کودکان کم توان ذهنی| خانواده توانمند دست دادن در کسب این مهارت، نیاز است که کودک به شناخت اعضای بدن از جمله دست رسیده باشد و توانایی هماهنگی چشم و دست در وی وجود داشته باشد. فعالیتهای پیشنهادی: روبه روی کودک قرار بگیرید، دست خود را به طرف او دراز کنید و بگویید دست بده. سپس دست مخالف وی را بگیرید و دست بدهید. به کودک توضیح دهید که هنگام روبرو شدن با افراد جدید، باید دست بدهد. کودک را مقابل کودکان دیگر قرار دهید و راهنمایی کنید تا به یکدیگر دست دهند. این تمرین را با عروسک در قالب بازی نیز می توان اجرا کرد. خداحافظی کردن برای کسب این مهارت نیاز است کودک توانایی بیان کلمات و یا تکان دادن دست خود را به نشانه خداحافظی( پانتومیم)، داشتهباشد. فعالیتهای پیشنهادی: به کودک توضیح دهید که هنگام جدا شدن از دیگران باید خداحافظی کند. به قصد جدا شدن از کودک خداحافظی نمایید و از وی بخواهید تکرار کند. کودکان را دو به دو مقابل هم قرار دهید و بخواهید با یکدیگر خداحافظی کنند. پایان کلاس و یا هنگام مهمانی زمان مناسبی برای تمرین عملی این بخش خواهد بود. این تمرین را هم با کمک عروسک میتوان اجرا کرد. یک داستان کوتاه از کودک کم توان ذهنی: من مادر یک کودک نابینا و عقب مانده هستم که اگر زنده بود هفت و نیم ساله بود. من هم کاملاً نابینا هستم. با درک نابینایی مانند من و با وقف زندگی خود به کار با جوانان چند معلول و دوست داشتن آنها (من و شوهرم در حال آماده شدن برای فرزندخواندگی و ارائه مراقبت از چنین کودکانی هستیم)، فکر کردم که تخصص من در آموزش و مراقبت از این جوانان نابینا می تواند مفید باشد. به والدین دیگری که تصمیمات سختی می گیرند. وقتی مشخص شد که مونیکا عقب مانده ذهنی است، با هیئت عقب ماندگی ذهنی در شهرستان خود تماس گرفتم. بعداً، والدین دیگری از من پرسیدند که چرا به جای آن با برنامه ای که به نابینایان خدمت می کند تماس نگرفته ام. در سال اول تحصیل مونیکا، دلایل تصمیمم را اینطور خلاصه کردم: اگر مونیکا یک کودک نابینا عادی و بدون معلولیت بود، او را در یک محیط آموزشی مناسب در نزدیکی خانه خود قرار می دادم. من بر سفر با عصا، معرفی زودهنگام خط بریل و مهارت های لامسه اصرار داشتم. وقتی با مدرسه کار می کردم یا به تنهایی می جنگیدم، در مونیکا نگرش مثبتی در مورد توانایی های خودش و تکنیک های جایگزینی که او می توانست بر آنها مسلط بود، پرورش می دادم. من با کمال میل به معلمان کمک میکردم مطالبی را پیدا کنند و اطلاعاتی در اختیارشان میگذاشتم که آنها را به سوی درک اینکه نابینا بودن قابل احترام است راهنمایی میکردم. همچنین از مونیکا میخواستم که از مونیکا کارهایی معادل کارهای همکلاسیهای بینا خود انجام دهد و در صورت فراخوانی به کلاس مونیکا کمک میکردم. اما مونیکا نمی توانست در یک کلاس معمولی با بچه ها رقابت کند. او نیاز داشت که با دیگرانی باشد که معلولیت اولیه آنها نابینایی نبود، بلکه عقب ماندگی ذهنی بود. در آموزش یک نوجوان نابینا، میتوانید مطالب و ایدههای خود را همانطور که به هر کودک عادی ارائه میدهید، تنها با استفاده از چند تکنیک جایگزین ارائه دهید. مونیکا اما به تمرینات ویژه زیادی نیاز داشت. کودکان عقب مانده ذهنی نسبت به آنهایی که هوش بالاتری دارند به تدریج چیزها را یاد می گیرند. در واقع، آنها ممکن است اصلاً چیزی آکادمیک یاد نگیرند. در سالهای اولیه، زمان زیادی به آموزش مهارتهای اولیه مراقبت از خود اختصاص داده میشود و نابینایی کار معلم را دشوارتر نمیکند. شما می توانید کودکان نابینا و عقب مانده را در کلاسی با سایر نوجوانان عقب مانده قرار دهید، و آنها با حداقل تلاش بیشتر از طرف معلم، در کلاس قرار می گیرند و یاد می گیرند. وقتی میخواهیم جوانان نابینا و عقبمانده را در محیطی قرار دهیم که سایر کودکان صرفاً نابینا هستند، همین را نمیتوان گفت. با این حال والدین و متخصصان به انجام این آزمایش با فرزندان نابینای ما ادامه می دهند. مدارسی که دارای کلاس هایی برای افراد کم بینا در شهرستان من هستند، به زباله دانی برای کودکانی تبدیل شده اند که والدینشان معتقدند نابینایی عمیق ترین معلولیت فرزندانشان است. دیگران نمیتوانند یا نمیخواهند با پیچیدگیهایی که در اثر چند معلولیت به وجود میآیند کنار بیایند. مردم گاهی اوقات خود را بهانه میگیرند و میگویند که حداقل با فرزندخواندگی فرزند خود را رها نکردهاند، اما به نظر من وقتی پدر و مادری از تقاضای رفتار انسانی و مناسب با کودک خودداری میکند، تقریباً بدتر است. همیشه این احتمال وجود دارد که یک فرزند مدرسه مناسبی را پیدا کرده باشد. میدانم که برخی از والدین واقعاً نمیدانند به کجا مراجعه کنند یا کدام محیط آموزشی بهتر است، اما صرفاً به دلیل نابینایی یک کودک، یک مدرسه مسکونی برای نابینایان یا یک کلاس محلی برای نوجوانان کم بینا لزوما بهترین انتخاب نیست. وقتی یکی از ناتوانی ها عقب ماندگی ذهنی است، باید در محیطی که برای عقب مانده های ذهنی ساخته شده است به کودک آموزش داد. در این صورت می توان از مدارس نابینایان خواسته شد تا با تقاضای پیشرفت تحصیلی بیشتر، انتظارات خود را از دانش آموزان افزایش دهند. البته باید از آنها انتظار داشت که استانداردهای فارغ التحصیلی پذیرفته شده در مدارس دیگر در ایالت یا منطقه را رعایت کنند. نمی توان کودکان نابینای عقب مانده ذهنی را فراموش کرد. آنها نیز بخشی از خانواده ما هستند و شایسته استقبال هستند. آنها نیز نیاز به دریافت کمک و حمایت ما دارند. گاهی اوقات فراموش میکنیم که اطلاعات داریم و بر تکنیکهایی مسلط هستیم که میتواند به والدین کودکان چند معلول به طرز بیاندازهای کمک و تشویق کند. این کودکان مستحق مراقبت و آموزش متناسب با نیازهای واقعی خود هستند و اغلب در برنامه های عمدتاً برای نابینایان در دسترس نیست و نباید در دسترس باشد. بیایید همه با هم تلاش کنیم تا فرزندان نابینا و عقب مانده ذهنی خود را از این مظاهر جهل و باورهای غلط عمومی محافظت کنیم. در مسیر آموزش کودکان کم توان ذهنی باید چکار کنیم؟ آموزش حق همه کودکان است با درک و پذیرش درست کودکان میتوان مسیر آموزشی آنان را هموار کرد . در مسیر آموزشی کودکان کم توان ذهنی ناهموارهای بسیاری وجود دارد اما با اراده و خلاقیت و امید میتوان بسیاری از موانع را از سر راه برداشت. در این مسیر تیم خانواده توانمند با تهیه محتواهای آموزشی مناسب و معرفی همکاران دلسوز و متخصص آموزشی قصد دارد موانع پیشرو این عزیزان را تا حد توان کم کند تا کودکان کم توان ذهنی به حق اولیه خود که آموزش است دسترسی داشته باشند. *برگرفته از سایت: خانواده توانمند |