در آغوش مادر و مادران همیشه... (گزارشگونهای از مراسم روز مادر، در موسسهی همدم) از چند روز قبل میدانستیم قرار است جشنی در تالار موسسه داشه باشیم. از صبح زود منتظر بودیم و خودمان را برای جشن آماده کرده بودیم. چیزی نگذشت که صدای مهربان مسئول شیفت توی بلندگوهای خوابگاه پیچید و اعلام کرد که آمادهی رفتن به تالار همدم باشیم. تالار همدم رفتن، یعنی جشن، یعنی دیدن مادر. یعنی دیدن همهی مربیها یکجا باهم. تالار زیبای همدم هم انگار منتظر جشن روز مادر بود. اصلا مادر کلمهی عجیبی است که حال همهی ما به حال او بستگی دارد. مادر، مدتی رفته بود پیش بچههای خودش و دستهای مهربانش از ما دور بود ولی وقتی دو هفته قبل برگشت همهی مربیها و ما را یک یک بغل کرد و احوالمان را پرسید. مادر که آمد انگار برفی سبک و زیبا در تالار باریدن گرفت که کلی فرشته با لبخندهای قشنگش در فضای تالار پیچید. مادر، سراغ بچههایی رفت که دو هفتهی قبل ندیده بودشان. آنها را هم مثل ما که دیده بودمان گرم و گیرا بغل کرد و دستی روی سرشان کشید... نمیدانم از کجا فهمید چه کسی را دیده و چه کسی را ندیده است. نمیدانم چرا مادرها اینقدر حواسشان جمع است. مجری که یکی از همکاران موسسه بود روی صحنه رفت و این روز را به همهی مادرهای همدمی تبریک گفت. خیرین جدیدی از کارخانجات ابرش هم در جمع ما بودند که برای همهی مربیهای ما، گل و شیرینی آورده بودند. گروه سرود موسسه، سهتا آهنگ تازه و زیبا اجرا کردند که همهی ما و مربیها و خود مادر بغض کردیم و نتوانستیم گریه نکنیم. حتی مهتاب وقتی آهنگش را اجرا میکرد حسابی بغض کرده بود. بعد از آنها حمید هانان هنرمندی که سالهاست یاور موسسه است به همراه استاد مهرداد عبداللهی و سجاد آذرخش چند آهنگ خوب و با انرژی برایمان اجرا کردند که با شنیدن آنها کلی کیف کردیم. با دعوت مجری برنامه، مادر رفت روی سن و هدیهای از دست حاجآقای شیرازینیا (که ما به او میگوییم پدر) گرفت. پدر دست مادر را گرفته بود و گفت: "ممنونم همسر مهربانم که در این سالها کنار من و بچههای همدم بودهای". پدر مادر را خیلی دوست دارد و مادر باز خندید و لبخند قشنگش را به ما و پدر هدیه کرد. پدر برایمان صحبت کرد. او گفت: «درست است که من و خانم دکتر حجت در شناسنامهمان دختری نداریم اما خوشحالیم که سالیان سال است 400 دختر خوب و توانمند، فرزندان ما هستند و دوستشان داریم.» مادر هم بهآرامی گفت: «من از همهی مادریاران عزیزی که تمام شبانهروز هوای بچههای موسسه را دارند، تشکر میکنم و دستشان را میبوسم.» چقدر صدای مادر را دوست داریم و دلمان برای این صدا تنگ شده بود. روز مادر امسال هم با شکوه و شیرینی خاص همدم گذشت... و ما امیدواریم که همچنان سایهی پدر و مادران همدمی، روی سر دختران این خانه مستدام باشد. |