بازیگران: فاطمه معتمد آریا، صابر ابر، نگار جواهریان، پارسا پیروزفر
کارگردان: بهرام توکلی
تهیهکننده: سعید سعدی
اکران: 1390
احسان: تو این دوره زمونه، پسرای سالم دخترای سالمو نمیگیرن چه برسه شَلو.
مامان: خفه شو. دهنتو ببند. به خدا یه بلایی سر اون رفیقت بیارم، مرغای آسمون به
حالش گریه کنن.
احسان: چرا؟
مامان: چرا؟! می بینی! (در حال در زدن و صدا کردن یلدا)
احسان: مامان جان، آخه مگه رضا میدونسته... میدونسته ما دعوتش کردیم بیاد
خواستگاری؟! اون فِک کرده یه شب میخواد بیاد شام، مامان...
احسان: مامان اون کسی که باید حالشو بگیری خودتی، برا اینکه با این کارات داری
دیوونهمون میکنی.
خلاصهی فیلم
مادر (فاطمه معتمدآریا) دو فرزند جوان دارد؛ احسان (صابر ابر) و یلدا (نگار
جواهریان). مادر با کار کردن مخارج خانواده را تأمین میکند. احسان که در کارگاه و
انبار لوازم یدکی کار میکند به فیلم و سینما علاقهی زیادی دارد و میخواهد هرطور
شده حتی غیر قانونی از کشور برود.
یلدا در راه رفتن مشکل دارد و با عصا راه میرود؛ به قول مادر پایش را روی زمین
میکشد. همین معلولیت سبب شده تا یلدا شخصیتی منزوی، حساس و مضطرب داشته باشد. او
مدام در خانه است و خودش را با حیوانات کوچک شیشهایاش سرگرم میکند. مادر تمام
تلاشش را برای تأمین معاش خانواده میکند؛ با کار در کارخانه ای که هر لحظه بیم
اخراج شدن از آن وجود دارد، میخواهد زندگی آرامی برای فرزندانش فراهم کند. مادر
دغدغهی یلدا را دارد و نگرانی او از آیندهی نامعلوم دخترش باعث میشود تا به
احساس یلدا از خودش که همان گوشهگیر بودن و احساس ناتوانی کردن است، بیشتر دامن
بزند. در صحنهای از فیلم مشاجرهای بین مادر و یلدا درمیگیرد؛ مادر یلدا را برای
کلاس ثبت نام کرده است اما یلدا بدون اینکه به مادر بگوید از رفتن به کلاس خودداری
میکند. مادر میگوید که معلم گفته یلدا وقتی میخواهد در کلاس حرف بزند دچار
اضطراب شدید و تهوع میشود. شخصیت یلدا تا حدودی بریده از اجتماع و دور جامعه است.
در واقع نقص جسمی او به نقص شخصیتی او منجر شده است.
رضا دوست احسان است که با او در کارگاه کار میکند. رضا صدای خوبی برای آواز خواندن
دارد. یلدا شیفتهی صدای او میشود و همین مسأله زمینهی بروز رخدادهای بعدی را
فراهم میکند. یلدا از علاقهاش به رضا برای مادر میگوید و مادر که غافلگیر شده
است سراپا شعف و شادمانی میشود. موضوع را با پسرش احسان در میان میگذارد و از او
میخواهد تا شبی رضا را به خانه دعوت کند تا بیشتر با هم آشنا شوند. این فرصتی
مغتنم برای مادر است. ابتدا احسان در برابر خواستهی مادر مقاومت میکند، اما بعد
تسلیم میشود. رضا به خانهی احسان میرود. یلدا با حیوانات شیشهایاش مشغول است و
مادر در حالی که کمی دستپاچه و نگران به نظر میرسد از رضا میخواهد تا با یلدا
دربارهی عروسکهای شیشهای صحبت کند. اولین صحبت بین یلدا و رضا صورت می گیرد.
مادر از این اتفاق و از اینکه یلدا به زودی به سروسامان میرسد بسیار خوشحال است.
در ادامهی فیلم، رفتوآمدهای بعدی رضا به خانهی احسان ادامه مییابد. نقطهی اوج
داستان زمانی است که در دیالوگی که بین رضا و یلدا رد و بدل میشود، یلدا متوجه
میشود که قرار است رضا به زودی ازدواج کند. یلدا به هم میریزد و بیش از پیش منزوی
و ضربه پذیر میشود. این اتفاق تمام خانواده را درگیر و آشفته میکند.
پایان فیلم، باز است و این سوال در ذهن مخاطب ایجاد میشود که آیا آنچه در انتهای
فیلم رخ میدهد همچون فیلمنامهای پیش روی احسان (که شیفتهی سینما و پایانبندی
فیلمهاست) میگذرد و یا اینکه این پایان خوش برای یلدا و خانوادهاش رخ میدهد؟
فیلمنامه ی «اینجا بدون من» اقتباسی است از نمایشنامهی «باغ وحش شیشهای» اثر
«تنسی ویلیامز». فاطمه معتمدآریا برای بازی در این فیلم برندهی جایزهی بهترین
بازیگر زن در سیوپنجمین دورهی جشنوارهی بینالمللی فیلم مونترال شد. همچنین این
فیلم در بخش بلند داستانی یازدهمین دورهی جشنوارهی بینالمللی فیلم تیبورون در
آمریکا به نمایش درآمد و با استقبال تماشاچیان و سینماگران حاضر در این فستیوال
مواجه شد. به علاوه در دومین جشنواره ی فیلم ایرانی استرالیا (۲۰۱۲) و سیوششمین
جشنوارهی بینالمللی فیلم در کلولاند(۲۰۱۲) به نمایش درآمده است. |