همه جا رو گشتم. طلعتام کمک کرد. مثل خواهرمه. همین جا با هم پیر شدیم. طلعت
میگه از ما بهترون برداشتنش، ولی من باور نمیکنم. من که میگم اون مهین ورپریده
ورش داشته. آخه اون بچه نداره، چشم دیدن بچهی منم نداره.
اگه کلید کمدشو داشتم میرفتم سروقتش. حتما گذاشته اونجا. ولی از وقتی اون عکسو تو
کمدش قایم میکنه کلیدشم به گردنشه. عصری دیدم یواشکی رفت سروقت کمدش. عکسو درآورد
و نگاش کرد. یه چیزی از صورتش افتاد روی عکس. عکسو پاک کرد و گذاشت سر جاش...
من کار ندارم! من چشم دخترمو میخواااام! اگه نده به خانم مربی میگم. ولی اگه دست
اون نبود چی؟ بذار ببینم. مانتوی من با یه دکمه کمترم خوشگله، هیشکیام نمیفهمه.
فقط نمیدونم دخترم چشم سیاه دوست داره یا نه؟!
الهی مادر به قربونش بشه.
|