سفر، در زندگی همهی ما، یکی از اتفاقات خاطرهانگیز و بهیاد ماندنی است، خاصه آنکه سایهای مهربان و دلپذیر، روی سر مسافر باشد و با آغوشی گرم، او را بدرقه و استقبال کند؛ فارغ از تمام دغدغههای رفت وآمد وشام و ناهار و خرید و تدارکات و بازار و سوغاتی... و پیداست که چنین سفری-اگر دست دهد- چقدر دلچسب و خوب و خاطرهساز خواهد بود. و چنین سفری میسر شد؛ وقتی که نگاه مهربان خیر بزرگوار جناب آقای عباس اخوان، به نیاز دختران معصوم موسسه معطوف شد و اسباب سفری شیرین به شمال همیشه زیبا را برای جمعی ازآنان فراهم ساخت تا با بدرقهی مسئولان موسسهی همدم، جادهی مشهد به شمال، دختران این خانه را به سمت میزبانی مهربان سوق دهد. سفر، روز دوشنبه ششم مهرماه آغاز شد و مقصد شهر جنگلی و نامآشنای چالوس بود؛ همانجا که در ملتقای دریا و درخت وآسمان، همه چیز دست به دست هم داده تا بخشی از خاک ایران عزیز، به یکی از زیباترین شهرهای شمال و حاشیهی دریای پربرکت مازندران، بدل شود. اتوبوس که دراین سفر25 تن از دختران موسسه و 14 تن از مربیانشان را درخود جا داده بود، صبح زود به مقصد رسید و دلنشینی سفر از آنجا بیشتر جلوه کرد که پیدا بود میزبان از ساعتها قبل، در کنار جاده و درآستانهی ویلای شخصیاش، چشم بهراه رسیدن مسافران و همشهریان امام رضا(ع) بودهاست. قبول دارید که مهمترین اتفاق خوب یک مسافرت، میتواند سنگ تمام گذاشتن میزبان باشد و براین اساس، این بدیهی است که ما هرچه از محبتها و مهربانیهای جناب اخوان و خانواده و دوستان و همکارانشان بگوییم، بازهم کم باشد. در طی 4 روزی که دختران موسسهی همدم میهمان جناب اخوان بودند، تمام لحظات سرشار از لطف وصفا وصمیمیت و همدلی بود؛ پذیراییهای گرم، برنامهریزی دقیق برای استفاده از دریا و جنگل و بازار و طبیعت، اجرای برنامههای متعدد و متنوع هنری شاد برای میهمانانان، اعزام دختران به مناطق تفریحی و ازجمله سوارشدن بر تلهکابین نمکآبرود، استفاده از قایقهای موتوری برای دریاگردی، گرفتن عکس وفیلم یادگاری و از همه مهمتر، روی گشاده و لبهای متبسم و بزرگواری همواره آشکاری که در سیمای میزبان به چشم میآمد، همه و همه باعث شد تا در این 4روز مسافرت دختران همدم به شمال، یکی از بهترین و پرخاطرهترین سفرهای جمعی این فرشتههای معصوم رقم بخورد. برای برخی از مربیان و دختران همدم که اولین سفرشان را به شمال تجربه میکردند، این سفر 4 روزه یعنی شمال را همچون بهشتی دلخواه دیدن و جنگل ودریا را غایت زیبایی و تماشایی یافتن. یعنی پا به پای لبخندها وذوق زدنها بربال نسیم نشستن و همراه با قوهای مهاجر، تا فراسوی دریا و کوه و جنگل و درختان سرو وکاج و صنوبر، پرکشیدن.... واینهمه به لطف انسانی میسر شد که دختران همدم فتحالمبین را به سفری در مسیر مهر دعوت کرده بود و خود نیز در تمام طول این چهار روز، ساعتی از همراهی آنان غفلت نکرد. اینطور بود که میهمانان، در دل آرزو داشتند این 4 روز، هرگز به انتها نرسد و لحظههای سبز وآبی شمال، تا روزها و ماههای دیگر کش بیایند. هرچند که سرانجام، زنگ بازگشت به صدا درآمد و خواهش دختران همدم که میخواستند در طول روز حرکت کنند و بانگاه نازشان با درختان جنگل انبوه شمال خداحافظی کنند، برآورده شد. سفر به چالوس با خاطراتی خوش به پایان رسید در حالی که 400 دختر موسسهی همدم، در دل دعا میکنند سایهی بلند لطف و خیرخواهی جناب عباس اخوان و دیگر نیکاندیشان این مجموعه، همچنان برسرشان باقی بماند. |