قرار خرید، زیر بازارچهی مهر و زندگی نفسهای نود و چهارمین سال از هزارهی سیزدهم هجری خورشیدی به شماره افتاده است. خورشید مشرق زمین حالا به طلوع سال 1395 نزدیک میشود. زمستان است! شاید درست همانطور که مهدی اخوان ثالث میگفت. اما در میان سرمای قلبها که زمستان مد نظر شاعر را رقم زده است، هنوز هستند قلبهایی که درونشان هیچ سوز سرمای زمستانی نیست و هر چه هست محبت و گرماست. قلبهایی که هنوز اسفند را فصل نیکوکاری میدانند. فصل لبخند زدن به تمام خوبیها و دل تپیدنها. امشب در دومین شب از بازارچهی شیرینی و آجیل نوروزی، خانواده بزرگ همدمیها (مرکز توانبخشی فتحالمبین) دور هم جمع شدهاند تا دومین روز از جشن باشکوه خریدهای شیرین نوروزی را زیر بازارچهی نیکوکاری رقم بزنند. «آش» آشتی با خوبیها جشنی که اوصافاش میشود زندگی. یک شب زندگی در کنار آنها که هنوز قلبهایشان برای همدیگر میتپد. برای آنها که چشمان دختران همدمی را با نگاه پر مهرشان نوازش میکنند. وقتی وارد بازارچهی نیکوکاری که خانواده همدمیها در «دیزدر» مهیا کرده بودند، میشویم در فضایی زیبا و مجلل. پیش از هر چیز ظرفهای آشتی که از آنها بخار بلند میشد، توجهمان را جلب میکند. همدمیهایی که کاسهی آش را به دست گرفته اند. زیر بازارچه خبرهای خوبی است. خبر شور و اشتیاقی که در زمستان سرد بیرون پیدا نمیشود. تبارشناسی نسلی که هم دماند! شاید باید اینجا 2 لغت را معناشناسی کنیم؛ «خانواده همدمی»! شاید لازم است تکرارمان شود که چرا میگوییم «خانواده همدمی»!؟ خانواده همدمی از تبار آنها هستند که همدمِ مهربانی و محبت هستند. آنها که شاید هر کجای این سرزمین، نه، هر کجای این کره خاکی باشند اما دلشان سفیر محبت و صلح و دوستی باشد. این بهترین تعریف برای خانواده همدمیهاست. تمام آنهایی که قلبهایشان برای محبت و نیکوکاری میزند، از خانواده همدم هستند. زیر بازارچه و خریدهایی از جنس نیاز برگردیم به بازارچه. آنجا که خانواده همدمی بزرگ، مشغول خرید هستند. آنها از تک تک غرفهها دیدن میکنند و تا میتوانند خرید میکنند. از آجیل و شیرینی بگیرید تا گلیم و تابلوهای کار دست دختران همدمی! انگار تمام نیاز آنها زیر بازارچه تعریف شده است. نه اینکه این نیاز جنسش نیاز مادی باشد، نه، بلکه این نیاز، نیاز به محبت و مهربانی است. نیاز به نیکوکاری. خانواده بزرگ همدم میخرند برای آنکه به نفع دختران همدم در روزهای منتهی به نوروز 95 قدمی برداشته باشند. جشنی با حضور چهرههای دوست داشتنی شب سیزدهمین روز اسفنداست. حالا خانواده بزرگ همدم و دختران همدمی دور هم در سالن اجتماعات جمع میشوند. قرار است آیین جشن برگزار شود. یک جشن بزرگ برای قلبهای ناآرام و بیتاب محبت. در بدو ورود، سیمای مهربان و دوستداشتنی عثمان محمدپرست جلب توجه میکند. او را همهی ما با پنجه نرمش بر دوتار و صدای دلنشینش در ترانهها و نغمههای محلی جنوب خراسانی بخوبی بهخاطر داریم. او همهجا نویدبخش شادی ومهربانی است. در جنگ شادی پایاان شب اما، علاوه بر دختران مرکز توانبخشی فتحالمبین (همدم) و مهمانانی با قلبهای همدمی، چهرههای دوستداشتنی دیگر هم هستند. از خواننده گرفته تا نویسنده و کمدین. علی مسعودی (شما بخوانید علی مشهدی) که در بازارچه یکباره و خیلی غیرمنتظره آمد. او دوست و یاور همدمیهاست. نوبت مرتضی تاجیک میشود و عباس طاهری. حتی اینجا خبر از چهره بینالمللی فوتبال هم هست. مردی که در جام جهانی با قضاوت خود افتخار آریایی خلق کرده است. حسن کامرانی فر، کمک داور مشهور فوتبال هم آمده است. همه هستند تا در این جشن باشکوه همدمی شریک باشند. بعد از خواندن سرود ملی، تکتم دختر روشندل همدم شعر" آمده ام شاه نجاتم بده" را اجرا میکند و دختران گروه سرود، سرودهای زیبای خود را برای حاضرین اجرا میکنند. در این جشن فروش تابلوهای کار دست دختران همدم با "همت عالی" به بالاترین رقم و عدد مهربانی با حضور خیرین به فروش و مهربانی به و دوست داشتن به اوج خود میرسد. عباس طاهری آقای طنز پردازی مشهد، به محفل و جشن شادی گرمای خاصی میبخشد و صدای خنده ی میهمانان و دختران همدم لذت این شب خاطره انگیز را دو چندان میکند. عقربههای ساعت و نیمه شب گرم زمستانی! هوای زمستانی بایستی سرد باشد، اما قلب آنها که شبی همدمی را سپری کردهاند، گرم گرم است. عقربهها کارشان را درست بلدند. میروند در پی رسیدن به فردایی بهتر. فردایی که با دعای خیر دختران همدمی و تمام آنها که چشمشان به لبخند محبت شما روشن است، زیباتر خواهد بود. فردایی با بیقراریهای ابدی زیر بازارچه زندگی. ایستگاه آخر وشب آخر اگرچه از ابتدا قرار براین بوده است که این جشن شیرین، طی دوروز 12 و13 اسفند، به انجام و اتمام برسد اما استقبال خوب همشهریان نیکوکار و خیراندیش، کمک میکند تا توافق خانم دکترحجت (مدیرعامل همدم)، جناب هلاکویی(مدیریت تالار دیزدر)و بچههای لبخند کودک، ایستگاه پایانی بازارچه را یک روز به عقب ببرد و چهاردهمین روز اسفند را هم به قرارهای این دیدار اضافه کند. بنابراین همهی ما برای یک دیدار دیگر و روز دیگری برای محاسبهی مهر و نیکی همشهریان، آماده میشویم. هرچند، درمیانههای روز جمعه، شنیدن خبر درگذشت آیتالله عباس واعظ طبسی(تولیت فقید آستانقدس رضوی)، کام همه را تلخ میکند و از اشتیاقمان میکاهد، اما دیگ نیکوکاری یاران همدم از جوش نمیافتد و ساعات پایانی جمعهشب و جشن نوروزی، با حضور انبوه مردم مشتاق و خریدهایی که با تخفیف ویژه همراه شده است، گرم میشود. حالا، از نگاه تک تک همکارانمان و از سیمای دختران همدمی که در ایستگاه پایانی بازارچه منتظر رسیدن سرویسها و بازگشت به موسسهی همدم فتح المبین اند میشود این دعارا خواند که: خدا درگذشتگان را بیامرزد و نیکوکاران را به زندگی امیدوار و از شادمانی سرشار کند |