مقدمه: بارداری، زایمان و سازگاری با نوزاد تازه تولد یافته را شاید بتوان حساسترین مرحلهی رشد زندگی زن دانست. در این مقطع زمانی یک بحران فیزیولوژیک روحی، روانی و هیجانی به وقوع میپیوندد که باعث سردرگمی و تغییر هویت فرد میشود. دورهی بعد از زایمان دورهی انتقالی است که مادر با نقشها، الگوها و ارتباطهای جدید روبهروست که باید با تمام آنها سازگاری یابد. از سوی دیگر در این دوره به علت از بین رفتن انرژی ذخیره شدهی مادر ناشی از خستگی، اثرات دارویی، طول مدت زایمان، مشکلات ایجاد شده در روند زایمان و نظایر آنها مادر بیشتر از هر زمان دیگر مستعد ابتلا به بحرانهای احساسی و خلقی از جمله افسردگی پس از زایمان است. افسردگی پس از زایمان تأثیر منفی چشمگیری بر تمام ابعاد کیفیت زندگی مادر میگذارد و روابط مادر و نوزاد را تخریب کرده، ادامهی اختلال و عدم تشخیص بهموقع آن منجر به تطابق غیر مؤثر مادر با کودک میگردد و تکامل شناختی نوزاد را تحت تأثیر قرار میدهد و ممکن است به ناتوانی وی در انجام کار و اختلال رفتاری منجر گردد و حتی ممکن است باعث کاهش واضحی در بهرهی هوشی کودک گردد. افسردگی پس از زایمان علاوه بر اثرات زیانبخش بر روابط مادر و کودک ارتباط با همسر را نیز مختل میکند و همسران زنان افسرده اغلب دچار افسردگی میشوند و در صورتیکه برطرف نشود ممکن است به جدایی و طلاق بینجامد و در صورت عدم تشخیص بهموقع و تشدید آن منجر به تراژدی خودکشی مادر یا فرزندکشی میگردد. تعریف: اختلالات روانی پس از زایمان به سه دسته تقسیمبندی میشوند؛ اندوه بعد از زایمان که در 50 تا 80 درصد زنان پس از زایمان اتفاق میافتد و نوعی افسردگی خفیف است که چندروز تا یک هفته بعد از زایمان ادامه مییابد اما هیچگاه بیشتر از دوهفته طول نمیکشد. روانپریشی پس از زایمان که 2 تا 3 هفته پس از زایمان شروع میشود و با افسردگی، هذیان و توهم مشخص میشود و افسردگی پس از زایمان که مطابق معیارهاي چهارمین ویراست راهنماي تشخیصی و آماري اختلالهاي روانی، عبارت است از افسردگی عمده و وجود همزمان پنج مورد از علائم برهم خوردن نظم جسمانی و مشخصهی افسردگی که حداقل یکی از آنها خلق افسرده یا کاهش علاقه و لذت در فعالیتها باشد. این علائم حداقل باید به مدت 2 هفته تداوم داشته و حداکثر ظرف 4 هفته پس از زایمان آغاز گردد. علائم شامل خلق افسرده، اضطراب مفرط، بیخوابی، تغییر وزن، احساس تنهایی شدید، تحریکپذیری، تغییر در اشتها، احساس گناه، کاهش تمرکز، عدم احساس لذت از زندگی و دوگانگی روانی که شایعترین علامت این اختلال بیثباتی خلق، بیخوابی شدید و احساس خستگی است. سببشناسی و عوامل زمینهساز: علت افسردگی پس از زایمان نامشخص و یک اختلال چندعاملی است که عوامل مختلف جمعیتی، روانی، اجتماعی و هورمون در بروز این اختلال سهیم است. از جمله عوامل مستعدکنندهی فرد برای این اختلال سابقهی افسردگی، سابقهی افسردگی در خانواده، ناخواستهبودن حاملگی، حاملگی اول، تعارضات با همسر، عدم حمایت از سوی همسر، هنگامیکه شوهر از ورود عضو جدید خوشحال است موجبات کاهش استرس همسر را فراهم میکند، بستریشدن نوزاد، بستریشدن مادر بعد از زایمان به هر علت، نوع زایمان که طبق مطالعات انجامشده توسط آپونگ و همکاران زنانی که به طریق سزارین نوزاد خود را به دنیا میآورند امکان بیشتری برای ابتلا به افسردگی پس از زایمان دارند، میزان تحصیلات مادر، با افزایش تعداد زایمان احتمال افسردگی بالا میرود؛ زیرا زمان کمتری برای استراحت و تفریح مییابد و همچنین وضعیت اقتصادی خانواده عامل مهمی در ابتلای مادر به افسردگی پس از زایمان است. شیوع و درمان: شیوع افسردگی، مخصوصا افسردگی پس از زایمان با علائم فرهنگی و اجتماعی ارتباط تنگاتنگ داشته به همین دلیل در کشورها و نژادهای مختلف شیوع آن متفاوت است. پژوهشها در ایران شیوع افسردگی پس از زایمان را طیفی از 16 الی 31 درصد گزارش دادند. این اختلال قابل درمان بوده است. درمان افسردگي پس از زايمان، تركيبي از رواندرماني، حمايت اجتماعي و دارودرماني است كه به دو صورت مداخلههاي پيشگيريكننده و درمان در مرحلهي حاد، تقسيم ميشود. روشهاي پيشگيري، شامل آموزشهاي رواندرماني بعد از حادثه است كه درتركيب با برنامههاي مراقبت پره ناتال انجام ميشود. درمانهاي مختلف ديگري نيز ميتواند به صورت فردي- گروهي، خانوادهدرماني يا زوجدرماني با آموزش و ايجاد زمينههاي حمايتي اصلاح روابط زناشويي، نحوهي مراقبت از خود، تغذيهي مناسب، ورزش و آرميدگي به پیشگیری یا مداخلهی مستقیم این موضوع بپردازد. بیشترین اندازهی تأثیر را درمانهای روانشناختی داشته و اندازهی متوسط برای درمانهای دارویی برآورد شده است. توصیههایی جهت پیشگیری: مادران جوان که تصمیم به باردارشدن دارند و همچنین زنان باردار و همسرانشان، قبل از تولد کودک بهتر است آموزشهای لازم را دربارهی علائم و نشانههای افسردگی پس از زایمان و عوامل زمینهساز آن بدانند. پذیرش داشتن احساس افسردگی مسأله مهمی است، تا نپذیرید برای کمک اقدام نخواهید کرد. برخی از مادران بر این باورند که درماندگی آنها ناشی از بیکفایتی خود آنها در مقام یک مادر یا شخص است و در نتیجه بیان احساساتشان برای دیگر اشخاص اکراهآمیز است. آنها درک نمیکنند که افسردگی پس از زایمان دارند و نیاز به کمک دارند. مادران نباید از اینکه احساسات پیچیدهای در مورد مادربودن خود دارند احساس گناه کنند. ایجاد تطابق و پیوند عاطفی طبیعی نیاز به درمان دارد. درنظرگرفتن برنامههای مکرر خارج از منزل نظیر قدمزدن و دیدارهای کوتاه با دوستان و اقوام برای مادران مفید است. این برنامهها به مادران کمک میکند تا دچار احساس انزوا از دیگران نشوند. مادران باید کودک خود را در اتاق جداگانهای بخوابانند. در این صورت مادران راحتتر استراحت خواهند کرد. مادران میتوانند برای انجام کارهای روزانه نظیر خریدکردن و مراقبت از کودک در هنگام استراحت خود از خانواده یا دوستان کمک بگیرند. مادر در صورت احساس افسردگی بهتر است احساسات خود را با همسر یا یک دوست که شنوندهی خوبی برای حرفهای اوست در میان بگذارد. صحبت کردن با سایر مادران امکان استفاده از همفکری و تجربهی آنان را فراهم میکند. رواندرمانی یا مشاوره با متخصص مربوطه در صورت تداوم افسردگی توصیه میشود. منابع: - جمشیدیمنش، منصوره و همکاران. (1392). تأثیر برنامههای آموزشی در پیشگیری از افسرگی پس از زایمان؛ یک کارآزمایی نیمهتجربی. فصلنامهی پایش، 12 (16) ، صفحات 627 – 619. - نیکپور، مریم و همکاران. (1391). ارتباط نوع زایمان با افسردگی پس از زایمان. مجلهی اصول بهداشت روان، 14 (1) ، صفحات 53 – 46 . - شیرجنگ، لیلا؛ سهرابی، نادره؛ حسینی، سیده مریم. (1391). پیشبینی افسردگی پس از زایمان براساس رضایت زناشویی. روشها و مدلهای روانشناختی ، 2 (10) ، صفحات 44 – 27 . - سادوک، بنجامین و سادوک، ویرجینیا.(1390). خلاصهی روانپزشکی. مترجم فرزین رضاعی. تهران: ارجمند.(تاریخ انتشار به زبان اصلی 2010). - Posmontier B. Functional status outcomes in mothers with and without postpartum depression. JMidwifery Womens Health 2008; 53: 310-8. |