زمزمهای از ساکنان شهر فرشتهها در شب قدر وقتی همدمی باشی درها به رویت همیشه باز است و چه بهتر که شب قدر را جایی باشی که تقدیر سال و سالیان تو در آنجا و در میان آنها رقم بخورد. کنار بچه ها زمزمه نیاز سر می دهی و تو می مانی که آیا اینان معانی واژه ها را می فهمند یا نه؟ از این شبها درک و دریافتی دارند؟ چه کسی می داند که در دنیای آنها ملکوت تو چه تجلی دارد! دختران همدم در قسمتی از خوابگاه شهید شاهید نشسته اند. باهم و عده ای تک و تنها و هریک آهنگ مناجاتی و ترنم نیازی را روانه پهنای بیکران بخشایش تو کرده اند. دست هایی به ظاهر ناتوان به آسمان بلند است و چشم هایی امیدوار در انتظار بارش رحمتی از جانب تو. این بار راز و نیاز به لهجه ی دست نوشته های قدیمی است که عاشقانه برایت می سرایند و از غنچه ی الفتی می گویند که در قلب یکایک این دختران از عشق تو جوانه زده و ریشه دوانده است. چه مهر زیبایی در حمد و تسبیح تو از زبان این کودکان جاریست.چقدر زیباست دستان نواشگرت که التیام زخمهای نادیده است.با تمام بی مهری که از بندگانت می بینی، بخاطر حضور پاک فرشتگان پاکی که معنی گناه و نافرمانی را نمی دانند ، در این بزم عارفانه ما را نیز در سایه ی دستان بخشنده و مهربانت قرار میدهی و بخشندگیت را از هیچ کس دریغ نمیکنی. آنقدر مهربانی که عشق از نوازش مهربانیت غنچه باز می کند. از غربت دل دخترانی می گویم که در قرب مهر تو، با تو سخن می گویند. و من می دانم این تویی که تارهای انس را در این شب روحانی در دل تک تک آنها به صدا در آورده ای؛ آنچنان که تو را از عمق جان فریاد می زنند. دخترانی که در آسمانهای دلشان خورشید عشق خود را چنان تا جاودان فروزنده نگاه داشته ای بدانسان که ستارگان عشقهای زمینی را هرگز مجال جلوه گری نمانده است. تنها، مهر توست که پایدار و ماندگار است و مفهوم "عشق" را فقط از پنجره مهر توست که می توانند بفهمند و ببینند و در این بی قراری عاشقی، پناهگاهی را قرار دادی برای نجوای همدمانه ی کودکانی که از نعمت خانواده محرومند. پناهگاهی که چون کوه حسرت کودکان را با صبوری بر دوش میکشد. این صبوری شایسته ی تحسین است و تو شایسته ی ستایش.با نجوایی عاشقانه تو را این گونه می خوانند.... یا عِمَادَ مَنْ لا عِمَادَ لَهُ یَا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ یَا ذُخْرَ مَنْ لا ذُخْرَ لَهُ یَا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ لَهُ یَا غِیَاثَ مَنْ لا غِیَاثَ لَهُ یَا فَخْرَ مَنْ لا فَخْرَ لَهُ یَا عِزَّ مَنْ لا عِزَّ لَهُ یَا مُعِینَ مَنْ لا مُعِینَ لَهُ یَا أَنِیسَ مَنْ لا أَنِیسَ لَهُ یَا أَمَانَ مَنْ لا أَمَانَ لَهُ … "اى تكيه گاه آن كه تكيه گاه ندارد، اى پشتيبان آن كه پشتيبانى ندارد، اى اندوخته آن كه اندوخته اى ندارد اى پناه آن كه پناهى ندارد، اى فريادرس آن كه فريا د رسى ندارد، اى افتخار آن كه افتخارى ندارد، اى عزّت آن كه عزّتى ندارد اى مدد رسان آن كه مددى ندارد، اى همدم آن كه همدمى ندارد، اى ايمنی بخش آن كه ايمنى ندارد...." و این زمزمه ساکنان شهرفرشته هاست در شبهای قدر |