سالار صدا در تالار همدم!
عاشقان بینشان؛
نوای «ایران» در سالن پیچید. سالار صدای ایران، میان همدمی ها، عشق را به صدا درآورد. همه زیر لب با سالار عقیلی آرام زمزمه می کردند:
« ایران، اگر دل تو را شکستند/ تو را به بند کینه بستند/ چه عاشقان بینشانی/ که پای درد تو نشستند.»
پایین سن چشمها همه مشتاق و خیس و قلبهایمان گره خورده بود به غرور نام «ایران». سالار صدا، روبروی اهالی همدم ایستاده بود و قطرات عشق را در دلها میچکاند.
سالار عقیلی که همراه با همسرش روز گذشته در بیست و هفتمین روز از ماه مبارک رمضان، میهمان خانهی دختران همدم شدند، در طول دقایقی که خواند، حسِ عشق به وطن را در دلهایمان به اوج رساند.
درد عاشقی در هوای گرم تابستانی:
وقتی دختران همدمی شنیدند سالار موسیقی میخواهد به دیدارشان بیاید دست از پا نمی شناختند. آمدند تا به خوانندهی پُر احساسمان که حس غرور ملی را بارها در قلبهایمان کاشته است خوشآمد بگویند. میهمان که از راه رسیدند «فریده» و «ندا» به رسم مهربانی دستهگلی به آقای خواننده و همسرش اهدا کردند؛ دستهگلی به زیبایی قلبهای بزرگشان. میهمانان ابتدا به اتاق مدیر موسسه رفتند تا بیشتر از همدم و دخترانش بدانند؛ دیدار و گفتگویی صمیمی با جعفر شیرازینیا، مدیریت مرکز توانبخشی همدم.
روان و آرام در دنیای بزرگ قلبهایِ کوچک:
سالار عقیلی همراه با همسرش به سرای مهر رفتند. اولینجایی که قرار بود مهر دختران همدمی همراه میهمان هنرمندمان شود. بعد هم نوبت گروه سرود همدم شد. آنجا که بارهای بار و به کرات «تکتم» به همراه گروه سرود با خواندن سرودهایی چون «خوشهچین» و «ای ایران» دل میهمانان را بردهاند. سالار عقیلی رفت به دنیای بزرگ قلبهایِ کوچک. رفت روی سن و با بزرگی روحش از تک تک دختران تشکر و تقدیر و برای همه "عاشقان بی نشانی " را اجرا کرد. گویی روی سن، روی صحنه، و در سالن همدم، دنیایی دیگر جریان داشت. گویی آن بالا سالار موسیقی ایران غرق در کودکی و عشق بچهها شده بود...
دلم صدای تو را میخواهد مادر:
تکتم، به سالار عقیلی نزدیک شد و چیزی گفت که قلب سالار صدا و دیگران را لرزاند. درست مثل وقتی که برای میهمانان نوای «ایران» را سر میدهد. تکتم گفت: « چرا خانواده ام به من زنگ نمیزنند؟ چرا کسی سراغ مرا نمیگیرد؟» سالار به تکتم قول داد خودش به خانوادهاش زنگ بزند. راستی سالار میخواهد به خانواده تکتم چه بگوید؟
هدیه ویژه به سالار صدای ایران:
کارگاه گلیمبافی همیشه برای میهمانان همدمی جایگاه ویژه دارد. سالار عقیلی رفت تا آخرین رشتههای گلیم بافته شده توسط دختران همدم را جدا کند. دختران همدم گلیم بافته شدهی نسرین را به او هدیه دادد. سالار خواست این گلیم به نفع دختران همدمی در بازارچهی پیشرو به فروش گذاشته شود و آن را در بازارچه خریداری کند اما شیرازی نیا مدیریت همدم گفت این هدیهی بچه ها نشانهی پیوند عاطفی این دختران با شماست.
رفیق مهربان و یار همدم:
«رفیق مهربان و یار همدم/ همهکس دوست میدارند، من هم»
این بیت شعر سعدی را که سالار عقیلی درهمان لحظات بازدید زمزمه میکرد، در دفتر یادبود همدم نوشت. زیرش هم اینطور امضا زد؛
سالار عقیلی، بیست و هفتمین روز از ماه خدا، سیزدهم تیر 1395؛
دیدار به خط آخر رسید. جایی که میهمان همدم پای دیوار عاشقی رفتند و با اهالی ساختمان همدم عکسی بهیادگار گرفتند. عکسی برای زندهنگهداشتن یاد لحظههای با هم بودن. همراه با گروهی از دوستداران سالار عقیلی که آنجا بودند برای گرفتن عکسی با او و ثبت این خاطره در قاب زندگیشان.