سفیران رضوی، در سرزمین همدم با لباس متحدالشکلی وارد شدند. آنقدر که سریع فهمیدیم با سفیرانی از آستان امام مهربانیها طرف هستیم. مردانی که به نام «خادمان خورشید» میشناسیمشان. گروهی از خادمان بارگاه منور رضوی در ایام دههی کرامت، شمیم رضوانِ عشق را به سرزمین همدم هدیه آوردند. میهمانانی که با صبر و حوصلهی زیاد به تک تک دختران این خیریه سرزدند و اینگونه سفرشان آغازشد. بازخوانی ترنم رضوی در گوش خادمان خورشید نباتهای حرم آقا به تبرک بین دختران و کارکنان همدم پخش شد. وقتی پای تبرک به میان آمد چشمهای همه خیس شد و دلهای همدمی یاد همکار مددکارشان افتاد. یاد دوست و همراهی که سالها پا به پای دختران همدم به حرفهایشان گوش می داد وحالا چندی است درد و بیماری به جانش نشسته و از خانه اش دورمانده است. کارکنان همدم با نجوایی آرام از خادمان امام مهربانی خواستند وقتی به حرم برگشتند و در صحن عتیق ایستادند، وقتی چشمشان به دیدار گنبد طلا و کبوتران حرم منور شد، همکار مددکارشان را فراموش نکنند و یادش را با دعا برایش گره بزنند. نوبت دختران همدمی شد که روی سن سالن بروند و برای خادمان مضجع حضرت سرود «رضا رضا» را بخوانند. سرود را که خواندند ترنم رضوی در گوش خادمان خورشید پیچید. اشکهای حاضرین در سالن راضی به نام «رضا» بود. نزد امام مهربانی ها و مردم سفیران دختران همدم باشید شیرازی نیا، پدر دختران همدم روی سن رفت. رفت تا برای خادمان سرزمین عشق، نجوای عاشقانه همدم را زمزمه کند. گفت: «تقاضایی ندارم، جز اینکه به عنوان سفیران رضوی فرزندان ما را که اغلب آنها فرزتدان حرم هستند را فراموش نکنند.» پدر می دانست کجا التماس دعا بگوید و دعای خیر خادمان خورشید را به حرم و در میان پرواز کبوتران بفرستد. ماجرای «تکتم» را گفت که در کودکی دخیل پنجره فولاد بوده که به اینجا آورده شد و حالا تکتم برایشان «رضا رضا» میخواند و هر بار دل خود و دیگران را با این زمزمه پشت پنجره فولاد می فرستد. غم از دل کی برون شود روزی حاج آقای محمودی، مانند دیگران لباس خادمی امام هشتم را به تن داشت. با این تفاوت که خود از پدران، خادمین و اعضای هیئت مدیرهی همدم است. او از نزدیک و با همهی وجودش معصومیت و مشکلات دختران همدم را احساس کرده است. او نیز دقایقی پشت تریبون قرار گرفت و با آهی از دل و بغضی در چشم از لبخندهای منتظر دختران مرکز گفت تا درددلها و دلتنگیشان. از دکتر حجت و شیرازی نیا گفت که زندگی خود را بی چشم داشت وقف این موسسه کرده اند. از خیرینی گفت که دعای خیر 400 فرشته همدم را به بهای عشق برای خودشان میخرند. و از کسانی گفت که میخواهند غم دل فرشتگان تنهای سرزمین همدم را کمتر کنند. عکس و دلهایی که در خانه پناهگاهی جا ماند خادمان خورشید، درآخرین مرحلهی حضور، به خانهی پناهگاهی رفتند؛ نزد کودکانی که خانه ای از مهر ساخته اند. اولش با عکس و گفتوگو با بچهها شروع شد و در آخر این سفر مملو از عشق، دکلمهی همیشگی ندا بود که اینگونه از دلتنگی بیپایانش گفت: " ما چهارصد لبخندیم، چهارصد دلتنگی....." |