درآستانه ی سال نو، مددکارهای موسسه سرشان شلوغ تر از همیشه می شود. از تماس با خانواده ها گرفته تا هماهنگی برای رفتن دخترهایی که خانواده دارند و دلشان تنگ شده و اصرار دارند تعطیلات را کنار آنها باشند. بااین همه، بعضی از خانواده ها پاسخگو نیستند و انگار یادشان رفته فرزندی چشم به راه دارند. نوبت صف های طولانی از دخترهاست که جلوی اتاق های مددکاری ایستاده و منتظرند تا تکلیفشان با سال نو روشن شود. در این میان، دخترانی هم هستند که هیچ وقت در این صف ها قرار نمی گیرند و بجای آن روی تخت شان تنها می نشینند و زل می زنند به پنجره و یا هدفون شان را میگذارند و گوش می دهند به آهنگهای تکراری. این دخترها و آنهایی که خانواده جوابشان کرده اند، تعطیلاتِ سال نو را دوست ندارند؛ دور و برشان را خلوت میکند، خواهرهایشان را برای چند هفته ا ز آنها میگیرد، مربیها میروند و دوستانی که به دیدنشان می آمده اند، نمی آیند و واقعا همه چیز برایشان تعطیل میشود. آنها، آرزو میکنند که عید زودتر تمام شود. دقیقا زمانی که ما آرزو میکنیم کاش کمی بیشتر طول بکشد. گاهی خوشی های ما، دل تنگی هایِ کس دیگری است. سال نو مبارک تر باشد برای آنها که شادی هایشان را با انسان های تنها تقسیم میکنند. سال نوتان مبارک تر. |