نگاهی به فیلم «تئوری همهچیز» - جیمز مارش فیلم تئوری همهچیز، فیلمی درام و زندگی نامهای است. (the theory of everything) کارگردان این فیلم جیمز مارش است و در سال 2014 اکران شد. این فیلم بر اساس کتاب «سفر به بی نهایت زندگی من با استیون» نوشته جین وایلدهاوکینگ ساخته شده است. در این کتاب جین وایلد به رابطه اش با مبتلا می شود و به (ALS) همسر سابقش استیون هاوکینگ که در اوان جوانی به بیماری عصبی حرکتی موفقیتش در علم فیزیک میپردازد. لذا فیلم کمتر بر فیزیک نظری تمرکز میکند و بیشتر به مشکلات واقعی پیش روی این زوج می پردازد. این فیلم پس از اکران، با نظرات مثبت مخاطبان مواجه شد و در جشنواره های متعدد با گرفتن جوایز در بخش های مختلف موفقیت های زیادی را کسب کرد. در مراسم گلدن گلوب جایزه بهترین بازیگر نقش اول (رادی ردمین) و بهترین موسیقی متن ساخته (یوهان یوهانسون) را از آن خود کرد. در مراسم بفتا جایزهی بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین فیلم بریتانیایی و بهترین فیلم نامه و جوایز اسکار بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اول مرد برای ردمین و بهترین بازیگر نقش اول زن برای جونز را دریافت کرد. فیلم «تئوری همه چیز» فیلمی درام و خوش ساخت در قالب زندگی نامهی استیون هاوکینگ، فیزیکدان و کیهان شناس مشهور بریتانیایی است و به نظر میرسد تأثیر دیدن این زندگینامه کمتر از تأثیر نظریات هاوکینگ بر علم و جهان نیست. استیون هاوکینگ علیرغم از دست دادن کنترل کل بدنش در سن 22 سالگی، توانست نظریات بنیادین و علمی متعددی را درباره کیهان شناسی و زمان تغییر دهد. پزشکان در ابتدای بیماری استیون هاوکینگ طول عمر او را 2 سال دیگر تخمین می زنند. با این وجود به دنبال برقراری رابطه با یکی از دانشجویان جذاب رشتهی هنرهای آزاد به نام جین، این دو دل به عشق هم میسپارند و ازدواج می کنند و طی ده سال آینده صاحب سه فرزند می شوند. هاوکینگ به یک ویلچر محدود می شود و بعد از یک جراحی نای صدایش را نیز از دست می دهد و صدایی که در فیلم از ادی ردمین بازیگر نقش استیون هاوکینگ می شنویم دقیقا همان صدای الکترونیکی است که هاوکینگ در واقعیت استفاده میکند. نگهداری از هاوکینگ و کودکانش برای همسرش جین بیش از حد دشوار است و سعی میکند از دیگران از جمله پرستار تمام وقتی که در نهایت به همسر دوم هاوکینگ تبدیل می شود، کمک بگیرد. نقطهی قوت فیلم «تئوری همه چیز» بازی درخشان ادی ردمین است که جایزهی اسکار را نیز دریافت کرد. ردمین نه تنها نقش هاوکینگ را به خوبی بازی می کند بلکه باعث می شود تا بیننده درک دردناکی از فرو کاستن تدریجی توانایی های حرکتی این فیزیکدان داشته باشند. ادمی ردمین، پیش از بازی، شش ماه در مورد هاوکینگ تحقیق کرده است. کارگردان فیلم (جیمز مارش) اعلام کرد: کار ردمین اصلا آسان نبود. او باید آمادهسازی های بسیار دشواری را پشت سر میگذاشت تا از پس سختی های جسمی نقش برآید. فقط در مورد ایفای نقش معلولیت نبود. بلکه حفظ جدول زمانی و زوال تدریجی توان بدن را باید رعایت میکرد. اغلب سکانس های فیلم خیره کننده و معنادار و جذاب است. در محتوای فیلم به وضوح نقش امید دیده میشود. در واقع زندگی استیون بیش از هر چیز به امید وصل است و این امید سبب تحرک او به لحاظ روحی علی رغم سکون جسمی اش میشود. کارگردان فیلم به خوبی نشان میدهد هیچ انسانی تحت هیچ شرایط سخت و عذاب آوری نباید امید خود را فراموش و خود را تسلیم شرایط کند. از محتوای ارزشمند این فیلم میتوان چنین برداشت کرد که خوشبختی می تواند در یک لبخند متولد شود و زنده بودن و زندگی کردن یعنی خوشبختی و تحت هر شرایط و با وجود هر مصیبتی می توان خوشبخت بود و به موفقیت های گوناگون رسید. آخرین سکانس فیلم بسیار جذاب، پرمعنا و دیدنی است. جایی که زمان (همان چیزی که استیون هاوکینگ روی آن تحقیق میکند و در پیرامون آن به دنبال نظریهی «همه چیز» است) به عقب برمیگردد. شاید به آغاز کیهان و زمان نخست! و آن لحظه، لحظه ای است که نگاه استیون و جین به هم برخورد میکند و عشق متولد می شود. جهان آغاز و فیلَم تمام می شود. آیا «عشق» آغازبخش جهان بوده است؟ مژگان همایونی |